معرب از یونانی فوکس، از گروه جلبکهای خرمایی رنگ دریازی است و تخته سنگهای دریایی را در اعماق کم میپوشاند. از این جلبک - بمنظور استفاده از رنگ آن، و ساختن کودهای شیمیایی و استخراج ید - هرساله چندهزار تن استخراج می کنند. تکثیر فوقس ها همیشه بوسیلۀ تخم است. این جلبک هتروگام است یعنی اعضای تولیدمثلی نر و مادۀ آن از هم مجزاست، بدین معنی که آنتروزوئیدها یا سلولهای جنسی نر در داخل فرورفتگیهایی بنام پستو یا کنسپتاکل در انتهای برخی شاخه ها پدید می آیند و در داخل برخی کنسپتاکلهای دیگر تخمه یا سلولهای جنسی و ماده به وجود می آیند که پس از خروج از پستوها در آب دریا سلولهای نر و ماده تلاقی می کنند و تخم را به وجود می آورند. فوکوس. (فرهنگ فارسی معین)
معرب از یونانی فوکس، از گروه جلبکهای خرمایی رنگ دریازی است و تخته سنگهای دریایی را در اعماق کم میپوشاند. از این جلبک - بمنظور استفاده از رنگ آن، و ساختن کودهای شیمیایی و استخراج ید - هرساله چندهزار تن استخراج می کنند. تکثیر فوقس ها همیشه بوسیلۀ تخم است. این جلبک هتروگام است یعنی اعضای تولیدمثلی نر و مادۀ آن از هم مجزاست، بدین معنی که آنتروزوئیدها یا سلولهای جنسی نر در داخل فرورفتگیهایی بنام پستو یا کنسپتاکل در انتهای برخی شاخه ها پدید می آیند و در داخل برخی کنسپتاکلهای دیگر تخمه یا سلولهای جنسی و ماده به وجود می آیند که پس از خروج از پستوها در آب دریا سلولهای نر و ماده تلاقی می کنند و تخم را به وجود می آورند. فوکوس. (فرهنگ فارسی معین)
معرب از یونانی، رجوع به امارنطن و امارانطون و اماریقون شود، برگردانیدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). خم دادن. (ناظم الاطباء) ، چرانیدن شتر از گیاه شیرین، سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود یا راهش را ادامه بدهد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، در قرائت میل دادن فتحه بسوی کسره و الف بسوی یاء است. رجوع به اماله شود
معرب از یونانی، رجوع به امارنطن و امارانطون و اماریقون شود، برگردانیدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). خم دادن. (ناظم الاطباء) ، چرانیدن شتر از گیاه شیرین، سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود یا راهش را ادامه بدهد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، در قرائت میل دادن فتحه بسوی کسره و الف بسوی یاء است. رجوع به اماله شود
معرب از یونانی، در تحفۀ حکیم مؤمن بصورت اماریطن و در ذیل قوامیس العرب دزی بصورت اماریقون آمده. اسم نباتی است از نوع قیصوم، قدش کمتر از ذرعی و برگش باریک و پراکنده و قبۀ او مستدیر و سفید و بعضی سرخ است. بقدر فندقی است و بر گرد قبۀ آن دایرۀ زردی است و بیخش باریک و محل روییدن آن کوههای بی جنگل است. در تنکابن لیارو نامند. گرم و لطیف و ملطف و قطعکننده اخلاط غلیظ وادرارآور است. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 33) (مخزن الادویه ص 105) (مفردات ابن البیطار ص 65). گیاهی است از تیره مرکبیان که گریبانک گلهایش در فصول مختلف پایدار می ماند. اماریقون. ابزارالعذارا. (فرهنگ فارسی معین). دزی اماریقون آورده و بابونۀ سفید معنی کرده است. (ذیل قوامیس العرب دزی ج 1). ابن البیطار نویسد: گروهی آنرا از انواع اقحوان دانسته اند ولی بحقیقت از انواع آن نیست بلکه بعقیدۀ من از انواع قیصوم است. (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56). رجوع به قیصوم و اماریقون و اقحوان و مفردات ابن البیطار و فرهنگ گیاهی ذیل Amarante و واژه نامۀ گیاهی ذیل Amaranthus شود
معرب از یونانی، در تحفۀ حکیم مؤمن بصورت اماریطن و در ذیل قوامیس العرب دزی بصورت اماریقون آمده. اسم نباتی است از نوع قیصوم، قدش کمتر از ذرعی و برگش باریک و پراکنده و قبۀ او مستدیر و سفید و بعضی سرخ است. بقدر فندقی است و بر گرد قبۀ آن دایرۀ زردی است و بیخش باریک و محل روییدن آن کوههای بی جنگل است. در تنکابن لیارو نامند. گرم و لطیف و ملطف و قطعکننده اخلاط غلیظ وادرارآور است. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 33) (مخزن الادویه ص 105) (مفردات ابن البیطار ص 65). گیاهی است از تیره مرکبیان که گریبانک گلهایش در فصول مختلف پایدار می ماند. اماریقون. ابزارالعذارا. (فرهنگ فارسی معین). دزی اماریقون آورده و بابونۀ سفید معنی کرده است. (ذیل قوامیس العرب دزی ج 1). ابن البیطار نویسد: گروهی آنرا از انواع اقحوان دانسته اند ولی بحقیقت از انواع آن نیست بلکه بعقیدۀ من از انواع قیصوم است. (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56). رجوع به قیصوم و اماریقون و اقحوان و مفردات ابن البیطار و فرهنگ گیاهی ذیل Amarante و واژه نامۀ گیاهی ذیل Amaranthus شود