جدول جو
جدول جو

معنی الیکا - جستجوی لغت در جدول جو

الیکا(دخترانه)
نام روستایی در مازندران
تصویری از الیکا
تصویر الیکا
فرهنگ نامهای ایرانی
الیکا
از توابع دهستان اوزرود علیای نور، نام دهکده ای در نور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الیا
تصویر الیا
(پسرانه)
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملیکا
تصویر ملیکا
(دخترانه)
گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده گندمیآنکه خودرو هستند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اریکا
تصویر اریکا
(دخترانه)
نام روستایی در استان مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الینا
تصویر الینا
(دخترانه و پسرانه)
بخشنده، بزرگ، محترم، پرورش دهنده گوسفندان پروار، مرکب از الین عربی به معنی بزرگ یا گوسفند پر دنبه + الف فاعلی فارسی، نام روستایی در نزدیکی رودیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الکا
تصویر الکا
(دخترانه)
سرزمین، ناحیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الکا
تصویر الکا
ملک، زمین، مرز و بوم، کشور
فرهنگ فارسی عمید
(یُ سِ)
نقاد و عالم معانی و بیان و مورخ یونانی (اواخر قرن اول قبل از میلاد) در رم تدریس میکرد. و یکی از مشاهیر نقادان باستانی بود. از آثار باقیماندۀ اوست رساله هایی در تنظیم کلام، در تقلید، در خطبای نخستین. کتاب فن خطابه که به او منسوب است احتمالاً از آثار ادوار بعد است، از کتاب مفصلتر وی بنام روزگار باستانی روم (20 مقاله) تقریباً نیمۀ اول باقی است و مشتمل بر تاریخ روم تا قرن 3 قبل از میلاد میباشد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ تُ)
حاکم شهر هالیکارناس بزمان داریوش سوم و مدافع آن در برابر اسکندر. (ایران باستان ص 1274 و 1275 و 1379) ، خرگوش ماده. (منتهی الارب) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
پرگنه و زمین و ملک و وطن. (غیاث اللغات). ملک و بوم و زمین. (برهان قاطع) (از آنندراج) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). ناحیت. الکه. در آذربایجان شوروی امروزه اولکه گویند بمعنی سرزمین و کشور، و واو را تلفظ نکنند
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
به یونانی خطمی صحرایی را گویند و بعربی شحم المرج خوانند. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس) در زمان حکومت صلیبیان. در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به قدس و بیت المقدس و ایلیاء شود
لغت نامه دهخدا
از شهرهای عمده و مرکز ساتراپی ’کاری’ یا ’کاریه’ (آسیای صغیر) و مسقطالرأس هرودت مورخ یونانی است، این شهر جزو مستملکات ایران و مستعمرات یونانیها در آسیای صغیر بود، برای اطلاع بیشتر رجوع به فهرست ایران باستان تألیف حسن پیرنیا شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مخفف لکن ّ و عرب به تخفیف هم استعمال کرده است، امّا. ولی. لیک. ولیک. ولیکن. بیک. ولکن. پن:
چو مشک بویا لکنش نافه بوده ز غژب
چو شیر صافی پستانش بوده از پاشنگ.
عسجدی.
هیچیک از مهمانان نیامد لکن حسین آمد. من چیزی نمی گویم، لکن شما هم شرم کنید. شمس قیس رازی آرد: لکن به اتفاق لفظ تازی است و در اصل نون لکن مشدّد است و تخفیف را ساکن در لفظ می آرند و ضرورت شعر را، و نیز نون را اسقاط میکنند و لاک میگویند چنانکه:
و لاک اسقنی ان کان ماؤک ذافضل
به معنی ولکن اسقنی... پس در لفظ لکن که تازی محض است به هیچ سبیل نشاید که یاء نویسند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم صص 233-234)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی کندر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اُ کُ)
این نام را در ’زرین گل’ به گونه ای از پرن دهند، و آنرا در آستارا گیلاس، در رامیان و زیارت آلوکک، در نور و کجور هلیکک، در شیرگاه هلار، در طوالش گیله بند، و در رامسر و شهسوار هلوانه مینامند. در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از جلگه تا مرز فوقانی جنگل یافته میشود. درخت آلبالوی اهلی از این گونه است. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الیک
تصویر الیک
بسوی تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکا
تصویر الکا
ترکی پارسی پرگنه زمین بوم، ناحیه قسمتی از ایالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپیکا
تصویر اپیکا
فرانسوی درخت لادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیا
تصویر الیا
یونانی پنیرک دشتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپیکا
تصویر اپیکا
درخت لادن
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع لفور واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ای است که در کنار رودخانه زندگی کند، پرنده ای از تیره ی کاکایی، پراکندگی و دسته دسته شدن گوسفندان در اثر باد و رعد و برق
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
انجیر غیرخوراکی، انجیر وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی بومی شبیه پیازچه که در کنار جویبار روید و به جای سبزی
فرهنگ گویش مازندرانی
گل نشکفته ی پنبه، غوزه ی پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
صورت فلکی خوشه ی پروین
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در نوشهر، مرتعی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین ناصاف و ناهموار، زمین شیب دار
فرهنگ گویش مازندرانی