جوال بزرگ به شکل تور که از ریسمان برای حمل و نقل کاه و علف و چغندر و امثال آن ها می بافند، برای مثال بساز پر شکم از زردک و چغندر خام / که جای شلغم و زردک بود همیشه الرد (همام تبریزی - لغتنامه - الرد)
جوال بزرگ به شکل تور که از ریسمان برای حمل و نقل کاه و علف و چغندر و امثال آن ها می بافند، برای مِثال بساز پر شکم از زردک و چغندر خام / که جای شلغم و زردک بُوَد همیشه الرد (همام تبریزی - لغتنامه - الرد)
مایعی فرّار، با طعم تند و سوزان که در صنعت داروسازی و تهیۀ مشروبات الکلی به کار می رود. محمدبن زکریای رازی نخستین کسی است که از تقطیر شراب، الکل گرفت، الکل سفید الکل اتیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ با بوی مطبوع و طعم تند که در نوشابه های الکلی موجود است و در داروسازی و صنعت به کار می رود الکل متیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ و سمّی که از تقطیر چوب به دست می آید و در صنعت و طب به کار می رود. عرق چوب، الکل چوب، الکل صنعتی
مایعی فرّار، با طعم تند و سوزان که در صنعت داروسازی و تهیۀ مشروبات الکلی به کار می رود. محمدبن زکریای رازی نخستین کسی است که از تقطیر شراب، الکل گرفت، الکل سفید الکل اتیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ با بوی مطبوع و طعم تند که در نوشابه های الکلی موجود است و در داروسازی و صنعت به کار می رود الکل متیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ و سمّی که از تقطیر چوب به دست می آید و در صنعت و طب به کار می رود. عرق چوب، الکل چوب، الکل صنعتی
کندزبان. (دهار) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). مؤنث آن لکناء. (مهذب الاسماء). ج، لکن. (المنجد). کندزبان درمانده بسخن. (منتهی الارب) (آنندراج). شکسته زبان. (مهذب الاسماء). تمنده. (صحاح الفرس). آنکه زبانش در سخن گرفته شود. (غیاث اللغات). صاحب عی در زبان. آنکه زبانش در تکلم بگیرد. گرفته زبان. کژمژزبان. آنکه لکنت زبان دارد: دو چشم دولت بی تیغ تو بود اعمی زبان دولت بی مدح تو بود الکن. مسعودسعد. از عطارد فصیح تر بودم چو زحل کرده ای مرا الکن. مسعودسعد. ازین نورند غافل چند اعمی برین نطقند منکر چند الکن. خاقانی. هر که را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم دل روشن شود؟ مولوی
کندزبان. (دهار) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). مؤنث آن لَکناء. (مهذب الاسماء). ج، لُکن. (المنجد). کندزبان درمانده بسخن. (منتهی الارب) (آنندراج). شکسته زبان. (مهذب الاسماء). تمنده. (صحاح الفرس). آنکه زبانش در سخن گرفته شود. (غیاث اللغات). صاحب عی در زبان. آنکه زبانش در تکلم بگیرد. گرفته زبان. کژمژزبان. آنکه لکنت زبان دارد: دو چشم دولت بی تیغ تو بود اعمی زبان دولت بی مدح تو بود الکن. مسعودسعد. از عطارد فصیح تر بودم چو زحل کرده ای مرا الکن. مسعودسعد. ازین نورند غافل چند اعمی برین نطقند منکر چند الکن. خاقانی. هر که را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم دل روشن شود؟ مولوی
نام ناحیه ای از یونان قدیم که شهر عمده آن المپی مرکز بازیهای المپیک بود. امروزه ایالتی است از یونان و دارای 130200 تن سکنه است. مرکز آن پیراگوس میباشد. و رجوع به الذ شود
نام ناحیه ای از یونان قدیم که شهر عمده آن المپی مرکز بازیهای المپیک بود. امروزه ایالتی است از یونان و دارای 130200 تن سکنه است. مرکز آن پیراگوس میباشد. و رجوع به اِلِذ شود
پرگنه و زمین و ملک و وطن. (غیاث اللغات). ملک و بوم و زمین. (برهان قاطع) (از آنندراج) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). ناحیت. الکه. در آذربایجان شوروی امروزه اولکه گویند بمعنی سرزمین و کشور، و واو را تلفظ نکنند
پرگنه و زمین و ملک و وطن. (غیاث اللغات). ملک و بوم و زمین. (برهان قاطع) (از آنندراج) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). ناحیت. الکه. در آذربایجان شوروی امروزه اولکه گویند بمعنی سرزمین و کشور، و واو را تلفظ نکنند
جوالی را گویند که از ریسمان مانند دام ببافند و باغبانان و سبزی فروشان آن را از شلغم و چغندر و ترب و زردک و اسفناج و دیگر تره ها و سبزیها پر کرده، بر پشت گاو و خر بار کنند و از باغ و ده به شهر برند. (فرهنگ جهانگیری) (ازبرهان قاطع) (از هفت قلزم). جوالی باشد از ریسمان که به شکل دام بافند و بدان کاه و امثال آن کشند. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ نظام). در تداول مردم قزوین الرد بمعنی گاله و جوال است: بساز پر، شکم از زردک و چغندر خام که جای شلغم و زردک بود همیشه الرد. همام تبریزی (از جهانگیری)
جوالی را گویند که از ریسمان مانند دام ببافند و باغبانان و سبزی فروشان آن را از شلغم و چغندر و ترب و زردک و اسفناج و دیگر تره ها و سبزیها پر کرده، بر پشت گاو و خر بار کنند و از باغ و ده به شهر برند. (فرهنگ جهانگیری) (ازبرهان قاطع) (از هفت قلزم). جوالی باشد از ریسمان که به شکل دام بافند و بدان کاه و امثال آن کشند. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ نظام). در تداول مردم قزوین اَلُرد بمعنی گاله و جوال است: بساز پر، شکم از زردک و چغندر خام که جای شلغم و زردک بود همیشه الرد. همام تبریزی (از جهانگیری)
مایعی است فرارکه دارای طعم تند و سوزان میباشد و بر دو قسم است یکی الکل اتیلیک که در تمام نوشابه های خمری شراب و عرق و امثال آنها موجود است و آن را الکل سفید هم میگویند و دیگر الکل متیلیک که از تقطیر چوب به دست میاید و در صنعت به کار میرود
مایعی است فرارکه دارای طعم تند و سوزان میباشد و بر دو قسم است یکی الکل اتیلیک که در تمام نوشابه های خمری شراب و عرق و امثال آنها موجود است و آن را الکل سفید هم میگویند و دیگر الکل متیلیک که از تقطیر چوب به دست میاید و در صنعت به کار میرود