جدول جو
جدول جو

معنی الکترونیک - جستجوی لغت در جدول جو

الکترونیک
فرانسوی کهربیک پدید آمده بوسیله الکترن ها
تصویری از الکترونیک
تصویر الکترونیک
فرهنگ لغت هوشیار
الکترونیک
((اِ لِ تِ رُ))
بخشی از فیزیک که به مطالعه پدیده ها و دستگاه های الکترونی مانند ترانزیستور، کامپیوتر و غیره و نیز طراحی و ساخت کنترل و کاربرد وسایل مربوط می پردازد
فرهنگ فارسی معین
الکترونیک
شعبه ای از فیزیک و مهندسی برق که دربارۀ صدور الکترون ها از اجسام و استفاده از دستگاه های الکترونی بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

อิเล็กทรอนิกส์
دیکشنری فارسی به تایلندی
इलेक्ट्रॉनिक
دیکشنری فارسی به هندی
ইলেকট্রনিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از الکترولیز
تصویر الکترولیز
تجزیه مواد شیمیایی با برق
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی که بوسیله جریان برق تجزیه شود مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسیته به کلروسدیم تجزیه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترولیت
تصویر الکترولیت
محلولی که جریان برق را رد کند و خود تجزیه شود، در پزشکی املاح محلولی که به منظور تامین املاح بدن بیمار استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الکترولیز
تصویر الکترولیز
((اِ لِ تِ رُ))
عمل تجزیه شیمیایی به وسیله برق، مانند، تجزیه آب در اثر جریان برق و یا تجزیه نمک طعام به کمک جریان الکتریسیته و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الکترولیت
تصویر الکترولیت
((اِ لِ تِ رُ))
جسمی که به وسیله جریان برق تجزیه شود، مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسته به کلرو سدیم تجزیه می گردد، برق کاف (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
عمل تجزیۀ مادۀ شیمیایی به وسیلۀ جریان الکتریسیته مانند تجزیه کردن آب به اکسیژن و هیدروژن
فرهنگ فارسی عمید
برق فرانسوی کهر بابیک مربوط به الکتریسیته برقی، در فارسی بجای الکتریسیته و برق استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترون
تصویر الکترون
حاوی برق منفی
فرهنگ لغت هوشیار
((اِ لِ تُ))
از ذرات بنیادی ماده و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی و جزء سازنده همه اتم هاست
فرهنگ فارسی معین
هر یک از ذراتی که در اطراف هستۀ مرکزی اتم با سرعت بسیار حرکت می کنند و دارای بار الکتریکی منفی هستند
فرهنگ فارسی عمید