جدول جو
جدول جو

معنی الکترولیت - جستجوی لغت در جدول جو

الکترولیت
محلولی که جریان برق را رد کند و خود تجزیه شود، در پزشکی املاح محلولی که به منظور تامین املاح بدن بیمار استفاده می شود
تصویری از الکترولیت
تصویر الکترولیت
فرهنگ فارسی عمید
الکترولیت
جسمی که بوسیله جریان برق تجزیه شود مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسیته به کلروسدیم تجزیه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
الکترولیت
((اِ لِ تِ رُ))
جسمی که به وسیله جریان برق تجزیه شود، مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسته به کلرو سدیم تجزیه می گردد، برق کاف (واژه فرهنگستان)
تصویری از الکترولیت
تصویر الکترولیت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل تجزیۀ مادۀ شیمیایی به وسیلۀ جریان الکتریسیته مانند تجزیه کردن آب به اکسیژن و هیدروژن
فرهنگ فارسی عمید
شعبه ای از فیزیک و مهندسی برق که دربارۀ صدور الکترون ها از اجسام و استفاده از دستگاه های الکترونی بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الکترولیز
تصویر الکترولیز
تجزیه مواد شیمیایی با برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترونیک
تصویر الکترونیک
فرانسوی کهربیک پدید آمده بوسیله الکترن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترولیز
تصویر الکترولیز
((اِ لِ تِ رُ))
عمل تجزیه شیمیایی به وسیله برق، مانند، تجزیه آب در اثر جریان برق و یا تجزیه نمک طعام به کمک جریان الکتریسیته و غیره
فرهنگ فارسی معین
((اِ لِ تِ رُ))
بخشی از فیزیک که به مطالعه پدیده ها و دستگاه های الکترونی مانند ترانزیستور، کامپیوتر و غیره و نیز طراحی و ساخت کنترل و کاربرد وسایل مربوط می پردازد
فرهنگ فارسی معین