جدول جو
جدول جو

معنی الکتر - جستجوی لغت در جدول جو

الکتر
(اِ لِ تُ)
شاهزادگان آلمانی که حق انتخاب امپراتور را داشتند شمارۀ آنان در زمان بول در شش تن بود (1356 میلادی) و بعدها شمارۀ آنان به 9 و 10 تن رسید (1803 میلادی) این حق را ناپلئون اول به سال 1806 میلادی لغو کرد ولی هس کاسل نام آن را تا سال 1865 میلادی نگاه داشت
لغت نامه دهخدا
الکتر
(اِ لِ)
نام دختر آگاممنن پادشاه شهر ارگوس از یونان قدیم. وی پس از کشته شدن پدرش جان برادرش ارست را از مرگ رهایی بخشید و بعد زن پیلاد یکی از دوستان برادرش گردید. این وقعه را شاعران قدیم یونان اسخیل و سوفوکل و برخی از شاعران اروپا بنظم آورده اند. رجوع به تمدن قدیم تألیف فوستل ترجمه نصرالله فلسفی ص 455 و فرهنگ اساطیریونان و رم ج 1 ص 275 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ لِ رُ)
نقطه ای است که از آن جریان الکتریک وارد جسمی میشود، و به هر یک از دو جسم هادی که در مایع الکترلیت غوطه ور است نیز اطلاق میشود: الکترد مثبت، الکترد منفی
لغت نامه دهخدا
(اِ لُ تِ)
نام دو تن از اعزۀ نصاری. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ لُ تِ)
نام یکی از پاپهاست. وی به سال 175م. پاپ شد و در زمان دو امپراتور موسوم به مارک اورل و کومود مدت 15 سال سمت پاپی داشت و نصرانیت را به انگلستان آورد. مرگ وی به سال 192م. اتفاق افتاده. عید 26 مه بنام اوست. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
نام جنی در اساطیر یونان قدیم که بشکل مخصوصی تصویر میشد. (از قاموس الاعلام ترکی ذیل آلکتو)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ تَ)
قصبه ای است از دهستان حسنوند مرکز بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد که در 54 هزارگزی شمال خرم آباد قرار دارد. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن در حدود 650 تن شیعه هستند و به زبان لری، لکی، فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از سراب زر و عمارت تأمین میشود و مزارع کریم آباد، مجیدآباد و حیدری مریدآباد جزء این قصبه هستند. محصول آن غلات، برنج، حبوبات، لبنیات و پشم است. در حدود 150 باب دکان و 2 دبستان و بهداری و دامپزشکی و پست و تلگراف و ثبت آمارو محضر و دستۀ ژاندارمری دارد، و بخشداری سلسله دراین قصبه است. الشتر در انتهای راه شوسۀ فرعی خرم آباد به الشتر که در مواقع خشکی اتومبیل رو است قرار دارد و در خاور آبادی مزبور قلعۀ مستحکمی است بنام قلعۀ مظفری که در 60 سال قبل بوسیلۀ مهدی خان امیرالعشایر و محمدعلی خان امیرمنظم ساخته شده و قسمت اعظم آن فعلاً مورد استفادۀ دولت است. نام قدیمی قصبۀ مزبور قلعۀ مظفری بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به جغرافی غرب ایران (فهرست) شود، مقیم بودن بجایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دایم شدن باران. (تاج المصادر بیهقی). پیوسته باریدن باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ستیهیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). ستیزه کردن. الحاح. (از اقرب الموارد). مداومت کردن بر چیزی
لغت نامه دهخدا
(اُ تِ)
شمالی ترین ایالت از ایالات ایرلند قدیم، از سال 1920 میلادی قسمت شرقی آن با مساحت 13564 هزار گز مربع و با سکنۀ 1370000 تن ایرلند شمالی را تشکیل داد، پایتخت آن بلفاست و با انگلستان متحد است. اما سه ناحیۀ غربی و جنوبی آن که عبارت بودند از دنه گال، کاوان و موناگان به جمهوری ایرلند پیوستند. مساحت آن 8012 هزار گز مربع و سکنۀ آن 253000 تن است
نام دورودخانه است در ساکس (آلمان) ، اولی الستر سفید که به سال میریزد و لایپزیک رامشروب میکند، طول آن 195 هزار گز است. دومی السترسیاه بطول 175 هزار گز که به رود خانه الب می پیوندد
لغت نامه دهخدا
تصویری از الکترود
تصویر الکترود
نقطه ای که برق وارد جسمی میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتروسکپ
تصویر الکتروسکپ
آزمایش کننده برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترود منفی
تصویر الکترود منفی
فرانسوی تازی میخ نایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترود مثبت
تصویر الکترود مثبت
فرانسوی تازی میخ هایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترو متر
تصویر الکترو متر
فرانسوی کهرب سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتروتراپی
تصویر الکتروتراپی
برق درمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتروامان
تصویر الکتروامان
مغناطیس برقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترو موتور
تصویر الکترو موتور
فرانسوی کهرب ساز
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از دستگاههای مولد الکتریسیته است که بوسیله عمل القا صورت میگیرد آلت برای متراکم کردن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترو ماگنت
تصویر الکترو ماگنت
فرانسوی آهن ربای کهربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترو لیزابل
تصویر الکترو لیزابل
فرانسوی کهربیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتروسکوپ
تصویر الکتروسکوپ
فرانسوی کهرب نما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترون
تصویر الکترون
حاوی برق منفی
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی که بوسیله جریان برق تجزیه شود مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسیته به کلروسدیم تجزیه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترولیز
تصویر الکترولیز
تجزیه مواد شیمیایی با برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترومتر
تصویر الکترومتر
دستگاه سنجش برق
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاه مخصوصی که الکتریسیته را بوسیله عملی شیمیایی توسعه و انتشار میدهد مانند پیل ولتا که در حقیقت نیرویی الکتروموتوری است دستگاه مخصوصی که انرژی الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترونیک
تصویر الکترونیک
فرانسوی کهربیک پدید آمده بوسیله الکترن ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کهرب گشت جسمی یا جرمی که بدان الکتریسیته وارد کنند و یا الکتریسیته را از آن عبور دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتریسیته
تصویر الکتریسیته
قوه برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتریسین
تصویر الکتریسین
متخصص و مهندس برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکتریفیکاسیون
تصویر الکتریفیکاسیون
فرانسوی کهر بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
برق فرانسوی کهر بابیک مربوط به الکتریسیته برقی، در فارسی بجای الکتریسیته و برق استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به الکتریک مربوط به الکتریسیته. برقی: لوازم الکتریکی، مغازه و دکان فروش لوازم برقی
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از میله های فلزی که در الکترولیت وجود دارند الکترود. یا الکترود مثبت. یا الکترد منفی
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از ذره هایی که اطراف هسته مرکزی اتم بشکل چند دایره مختلف قرار دارند و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی اند و تقریبا با سرعتی برابر 48 هزار کیلو متر در ثانیه در مدارهای معینی چون ستارگان منظومه ّ شمسی که بگرد آفتاب گردش می کنند بدور هسته مرکزی خویش میچرخند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترو کاردیو گراف
تصویر الکترو کاردیو گراف
فرانسوی گش نما (گش قلب)
فرهنگ لغت هوشیار