جدول جو
جدول جو

معنی الکتاب - جستجوی لغت در جدول جو

الکتاب
(اَ کِ)
نام کتاب سیبویه در نحو عربی. این کلمه را چون مطلق آرند نزد نحویان مراد کتاب سیبویه فارسی است و اهل معانی بیان چون الکتاب گویند منظور دلائل الاعجاز عبدالقاهر باشد، و چون فقیهان الکتاب گویند مقصود مختصر قدوری است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوکتای
تصویر اوکتای
(پسرانه)
اکتای
فرهنگ نامهای ایرانی
(کِ)
مرکّب از: لا به معنی نه + کتاب، یکی از کتب آسمانی، بی کتاب. دشنامی که عوام به حیوان و جماد دهند. دشنامی که لوطیان دهند. بی دین در تداول لوطیان. که معتقد به هیچ یک از کتب آسمانی نیست
لغت نامه دهخدا
(اِحْ)
لازم و واجب کردن کاری بر کسی. (منتهی الارب) ، میل کردن بکسی، از دین برگشتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نوشتن آموختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خط آموختن کسی را. (المصادر زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اِحْ)
جامه پوشیدن. (منتهی الارب) ، بر سینه زدن زنان در نوحه. (منتهی الارب). بر سینه زدن نوحه گران. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتکاب
تصویر انتکاب
در رنج افتادن به سختی افتادن کمان بردوش افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیاب
تصویر اکتیاب
درد مندیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکثاب
تصویر انکثاب
فراهم آوردن ریخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکلات
تصویر الکلات
فرانسوی مل چک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتئاب
تصویر اکتئاب
اندوهگین شدن بدحال گشتن از اندوه، دردمند شدن، اندوهگینی، دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التحاب
تصویر التحاب
درنوردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکتال
تصویر انکتال
گذشتن رفتن با شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التعاب
تصویر التعاب
بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
افرخته شدن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
جنگ، (جنگ را باش خ) از تو آواز القتال رسد و زعد بانگ الامان باشد، (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترال
تصویر الکترال
انتخابی
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از میله های فلزی که در الکترولیت وجود دارند الکترود. یا الکترود مثبت. یا الکترد منفی
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از ذره هایی که اطراف هسته مرکزی اتم بشکل چند دایره مختلف قرار دارند و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی اند و تقریبا با سرعتی برابر 48 هزار کیلو متر در ثانیه در مدارهای معینی چون ستارگان منظومه ّ شمسی که بگرد آفتاب گردش می کنند بدور هسته مرکزی خویش میچرخند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتکاب
تصویر اعتکاب
برانگیختن گرد و بر خواستن آن
فرهنگ لغت هوشیار
آن دو مونث که (ترجمان القران ترتیب عادل ص 13) صیغه تثنیه مونث (اسم موصول) در حالت رفعی واللتین در حالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتتاب
تصویر اکتتاب
نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتساب
تصویر اکتساب
ورزیدن، کسب کردن، حاصل کردن، به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التتاب
تصویر التتاب
پیوسته پوشیدن جامه را
فرهنگ لغت هوشیار
به راه دشوار رفتن، به کاری دیگر پرداختن، از بدی به نیکی بازگشتن، میانه روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرکتاب
تصویر چرکتاب
پارچه تیره رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
رونویسی رونوشت برداری نوشتن فرمودن، نوشتن چیزی خواستن طلب نوشتن چیزی کردن، استنساخ کردن نسخه برداشتن رونوشت برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
گناه و معصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتاب
تصویر اکتاب
نویس آموزی: آموختن نوشتن، نویساندن
فرهنگ لغت هوشیار
دشنامی است که عوام بحیوان و جماد دهند، آنکه معتقد است کتب آسمانی نیست بی دین
فرهنگ لغت هوشیار
نامه داران فرو فرستادن نامه های دینی را از سوی خدا باور دارند هم چنین به کسانی که نامه باره ویا دوستار نامه ها و نوشته ها باشند فارسی گویان اهل کتاب می گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاکتاب
تصویر لاکتاب
((کِ))
بی دین، بی مذهب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتساب
تصویر اکتساب
الفنجیدن، اندوزش، به دست آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
برافروختگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتاب
تصویر اکتاب
نویساندن
فرهنگ واژه فارسی سره