دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک، در 2 هزارگزی شمال طرخوران. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 200 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات، میوه ها، و قلمستان است و شغل مردم زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک، در 2 هزارگزی شمال طرخوران. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 200 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات، میوه ها، و قلمستان است و شغل مردم زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
رجوع به اللهیان شود، دنبال جنبانیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). دم جنبانیدن ناقه و سرکشی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). دم جنبانیدن شتر. (اقرب الموارد) ، بردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). بردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج). بردن. (از اقرب الموارد) ، بهوا بردن عقاب چیزی یا کسی را: الوت به العقاب، ای طارت به. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خداوند کشت سبک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). سبک و کم شدن زراعت کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، درفش لشکرکشان دوختن. (منتهی الارب) (آنندراج). دوختن درفش امیر. (از اقرب الموارد) ، بسیار آرزو کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، لویّه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و ’لویه’ طعامی است که برای دیگری پنهان کرده و نگه دارند، علم برافراشتن، منکر شدن حق کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برگزیدن چیزی را که در ظرف است جهت خود و چیره شدن بردیگران. (از منتهی الارب). برگزیدن برای خود آنچه رادر ظرف است و غلبه کردن بر دیگری. (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن روزگار مردم را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خلاف ورزیدن کسی در کلام خود. (از منتهی الارب) : الوی بکلامه، خالف به عن جهته. (اقرب الموارد). خلاف گفته کردن، اشارت کردن. (تاج المصادر بیهقی). بجامه اشاره کردن. (منتهی الارب). اشاره کردن با دست یا جامه. (از اقرب الموارد) ، پژمردن. (تاج المصادربیهقی). پژمرده شدن تره و گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). پژمرده و خشک شدن تره و گیاه. (از اقرب الموارد) ، پژمرانیدن. (تاج المصادر بیهقی). پژمرده کردن. پلاسانیدن، بکرانۀ ریگ رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). در پایان ریگ و جای باریک و کج شده از آن رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بجای کج شدۀ ریگ یا باریک آن رسیدن. (از اقرب الموارد)
رجوع به اللهیان شود، دنبال جنبانیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). دم جنبانیدن ناقه و سرکشی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). دم جنبانیدن شتر. (اقرب الموارد) ، بردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). بردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج). بردن. (از اقرب الموارد) ، بهوا بردن عقاب چیزی یا کسی را: الوت به العقاب، ای طارت به. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خداوند کشت سبک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). سبک و کم شدن زراعت کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، درفش لشکرکشان دوختن. (منتهی الارب) (آنندراج). دوختن درفش امیر. (از اقرب الموارد) ، بسیار آرزو کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، لَویَّه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و ’لویه’ طعامی است که برای دیگری پنهان کرده و نگه دارند، علم برافراشتن، منکر شدن حق کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برگزیدن چیزی را که در ظرف است جهت خود و چیره شدن بردیگران. (از منتهی الارب). برگزیدن برای خود آنچه رادر ظرف است و غلبه کردن بر دیگری. (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن روزگار مردم را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خلاف ورزیدن کسی در کلام خود. (از منتهی الارب) : الوی بکلامه، خالف به عن جهته. (اقرب الموارد). خلاف گفته کردن، اشارت کردن. (تاج المصادر بیهقی). بجامه اشاره کردن. (منتهی الارب). اشاره کردن با دست یا جامه. (از اقرب الموارد) ، پژمردن. (تاج المصادربیهقی). پژمرده شدن تره و گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). پژمرده و خشک شدن تره و گیاه. (از اقرب الموارد) ، پژمرانیدن. (تاج المصادر بیهقی). پژمرده کردن. پلاسانیدن، بکرانۀ ریگ رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). در پایان ریگ و جای باریک و کج شده از آن رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بجای کج شدۀ ریگ یا باریک آن رسیدن. (از اقرب الموارد)
دهی از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. سکنۀ آن 450 تن. آب آن از چشمه سار. محصول عمده آنجا غلات و فندق وذغال اخته و لبنیات. صنایع دستی زنان گلیم و جاجیم وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، زه کمان و زه تار، رودۀ انباشته از مصالح. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. سکنۀ آن 450 تن. آب آن از چشمه سار. محصول عمده آنجا غلات و فندق وذغال اخته و لبنیات. صنایع دستی زنان گلیم و جاجیم وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، زه کمان و زه تار، رودۀ انباشته از مصالح. (ناظم الاطباء)
بنی امیه. سلسله ای است از نسل امیه بن عبد شمس قرشی که پس از خلفای راشدین در سال 40 ه. ق. 660/ میلادی نخستین خلیفۀ آنان معاویه بن ابی سفیان زمام حکومت کشورهای اسلامی را در دست گرفت. با رسیدن خلافت به معاویه دورۀ جدیدی در حکومت اسلامی آغاز شد و این دوره تا سال 132ه. ق. 750/ میلادی که حکومت امویان بدست ابومسلم خراسانی منقرض گردید ادامه داشت. معاویه دمشق را مرکز خلافت خود و پایتخت قرار داد و پیش از مرگ، پسرش یزید را بعنوان وارث و جانشین خود معرفی کرد و بدین ترتیب اصل وراثت را در خلافت استوار کرد و سنت خلافت راشدین را ترک گفت و در دمشق دستگاه اداری محکمی پدید آورد و دستگاه پرتجمل و باشکوهی مانند دستگاههای پادشاهان ایران و امپراطوران روم ترتیب داد و زندگی شهرنشینی را که پیش از او کمتر بدان توجه شده بود توسعه داد، و معماری اسلامی از همین دوره آغاز گردید و مساجد تاریخی دمشق و مدینه و بیت المقدس ساخته شد. زبان عربی در زمان امویان رواج گرفت و مردم ممالک اسلامی بخصوص مردم شام زبان عربی را فراگرفتند. نخستین سکۀ اسلامی نیز در این دوره (در زمان خلافت عبدالملک) زده شد. توجه مسلمانان در دورۀ امویان بفلسفه و بخصوص فلسفۀ یونان جلب گردید وهم در این دوره بود که بحثهای علوم شرعی و الهیات بمیان آمد و ادب عربی رواج گرفت و قواعد صرف و نحو تدوین گردید و خلاصه آنکه تمدن اسلامی که در دورۀ عباسیان به اوج ترقی خود رسید پایه گذاری گردید. امپراتوری اسلام در زمان امویان بمنتهای عظمت و وسعت خود رسید: زیاد بن ابیه که در زمان علی (ع) حکومت فارس را داشت در دورۀ معاویه حکومت بصره و کوفه را نیز بدست آورد و حیطۀ اقتدار او تا اقصی نقاط شرقی حکومت اسلامی کشیده شد. مسلمانان در همین سالها از طرفی به سند رسیدند و از طرفی از جیحون عبور کردند و برخی از بلاد آنسوی جیحون را گشودند. در زمان ولید بن عبدالملک (86-96 ه. ق.) قتیبه بن مسلم باهلی از سرداران معروف عرب در ولایات شرقی ایران دست بمحاربات بزرگی زد و بلخ و طخارستان و فرغانه و بخارا و بیکند و خیوه و سمرقند و بعضی از نواحی دیگر را گشود و تا کاشغر پیش رفت. این سردار پس از فوت ولید و جانشینی سلیمان سر بطغیان برداشت ولی کشته شد. در مغرب نیز افریقای شمالی و اندلس بدست حکومت اسلامی افتاد و مسلمانان با سرداری طارق بن زیاد از تنگه ای که میان آفریقا و اروپاست گذشتند و بتدریج تمام شبه جزیره اسپانیا را بتصرف درآوردند. در زمان هشام بن عبدالملک قسمتی از جنوب فرانسه را نیز تسخیر کردند ولی در محل پواتیه از شارل مارتل پادشاه فرانسه شکست خوردند. بدین ترتیب در زمان امویان حکومت اسلامی از مرزهای چین تا اقیانوس اطلس گسترده شد. امویان از همان آغاز کار با مخالفت شدید شیعیان و مردم مدینه روبرو شدند. خلفای اموی به سنت پیغمبر و خلفای راشدین پشت پا زده بودند و توجه به مسائل مادی و آماده ساختن وسایل شکوه و تجمل و گردآوری مال و منال دنیا را جانشین اندیشۀ دین و توجه به مبانی عالی اخلاقی کرده بودند. امویان از آل علی بیمناک بودند و از هر نوع اعمال زور و سخت گیری درباره این خاندان خودداری نمیکردند. حسین بن علی (ع) سومین امام شیعیان بفرمان یزید در دهم محرم سال 61 ه. ق. / 16اکتبر 680 میلادی با یارانش کشته شد. این واقعه در برانگیختن نفرت عمومی شیعیان و مخالفان امویان به مخالفت با دستگاه خلافت تأثیر عظیمی بخشید. امویان نسبت به ملل غیرعرب و بخصوص ایرانیان با نظر خوبی نمی نگریستند و بخصوص عمال آنان در ایران بسیار بدرفتاری میکردند. یزید بن مهلب که پس از قتیبه بن مسلم باهلی حکومت خراسان را یافته بود بعد از فراغت از امور آن دیار بگرگان که تا آن هنگام مستقل مانده بود تاخت و گرگان را فتح کرد و به مازندران حمله برد و پس از فتح ساری هنگام تعاقب دشمن در دره ای محصور شد و دستۀ بزرگی از سپاهیان او از میان رفتند و او سرانجام با سیصدهزار دینار جان خود را خرید و در بازگشت به گرگان دچارطغیان مرزبان آنجا گردید و پس از هفت ماه پیروز گشت و بسیاری از مردم گرگان را از دم شمشیر درگذرانید. این عمل و نظایر آن باعث شد که روزبروز بر ناخشنودی ایرانیان از امویان افزوده شود، تمایل ایرانیان به آل علی و تبلیغ اینان بضدیت با امویان بیشتر ایرانیان را بستیزه جویی با دستگاه خلافت اموی برمی انگیخت تا اینکه ابومسلم سردار رشید ایرانی برای ریشه کن ساختن دستگاه امویان با عبدالله سفاح از اولاد عباس بن عبدالمطلب برای خلافت اسلامی بیعت کرد و در زاب (مغرب ایران) سپاه مروان دوم اموی را در هم شکست و عبدالله سفاح بدستیاری وی بخلافت رسید و مروان منهزم و مقتول گردید (132ه. ق.). خلفای اموی بترتیب با تاریخ جلوس عبارتنداز: معاویۀ اول 41 ه. ق. (661 میلادی) یزید اول 60 (680) معاویۀ دوم 64 (683) مروان اول 64 (683) عبدالملک 65 (685) ولید اول 86 (705) سلیمان بن عبدالملک 96 715) عمر بن عبدالعزیز 99 717) یزید دوم 101 720) هشام بن عبدالملک 105 724) ولید دوم 125 744) یزید سوم 126 744) ابراهیم بن ولید 126 744) مروان دوم 127-132 745-750). رجوع به تاریخ الامم و الملوک محمد بن جریر طبری جزء 7 و 8 و 9 و الکامل ابن اثیر جزء 3 و 4 و 5 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 348 و مجمل التواریخ و القصص ص 295 و روضهالصفا چ خیام ج 3 ص 62 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 114 و معجم الانساب زامباورجزء 1 ص 1 و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ترجمه فخر داعی گیلانی ج 1 ص 759 و ریحانه الادب ج 6 ص 275 واسلام (از مجموعۀ چه میدانم ؟) تألیف دومینینگ سوردل ترجمه حسینی نژاد ص 21 و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 11 و سایر کتابهای تاریخ عمومی شود
بنی امیه. سلسله ای است از نسل امیه بن عبد شمس قرشی که پس از خلفای راشدین در سال 40 هَ. ق. 660/ میلادی نخستین خلیفۀ آنان معاویه بن ابی سفیان زمام حکومت کشورهای اسلامی را در دست گرفت. با رسیدن خلافت به معاویه دورۀ جدیدی در حکومت اسلامی آغاز شد و این دوره تا سال 132هَ. ق. 750/ میلادی که حکومت امویان بدست ابومسلم خراسانی منقرض گردید ادامه داشت. معاویه دمشق را مرکز خلافت خود و پایتخت قرار داد و پیش از مرگ، پسرش یزید را بعنوان وارث و جانشین خود معرفی کرد و بدین ترتیب اصل وراثت را در خلافت استوار کرد و سنت خلافت راشدین را ترک گفت و در دمشق دستگاه اداری محکمی پدید آورد و دستگاه پرتجمل و باشکوهی مانند دستگاههای پادشاهان ایران و امپراطوران روم ترتیب داد و زندگی شهرنشینی را که پیش از او کمتر بدان توجه شده بود توسعه داد، و معماری اسلامی از همین دوره آغاز گردید و مساجد تاریخی دمشق و مدینه و بیت المقدس ساخته شد. زبان عربی در زمان امویان رواج گرفت و مردم ممالک اسلامی بخصوص مردم شام زبان عربی را فراگرفتند. نخستین سکۀ اسلامی نیز در این دوره (در زمان خلافت عبدالملک) زده شد. توجه مسلمانان در دورۀ امویان بفلسفه و بخصوص فلسفۀ یونان جلب گردید وهم در این دوره بود که بحثهای علوم شرعی و الهیات بمیان آمد و ادب عربی رواج گرفت و قواعد صرف و نحو تدوین گردید و خلاصه آنکه تمدن اسلامی که در دورۀ عباسیان به اوج ترقی خود رسید پایه گذاری گردید. امپراتوری اسلام در زمان امویان بمُنتهای عظمت و وسعت خود رسید: زیاد بن ابیه که در زمان علی (ع) حکومت فارس را داشت در دورۀ معاویه حکومت بصره و کوفه را نیز بدست آورد و حیطۀ اقتدار او تا اقصی نقاط شرقی حکومت اسلامی کشیده شد. مسلمانان در همین سالها از طرفی به سند رسیدند و از طرفی از جیحون عبور کردند و برخی از بلاد آنسوی جیحون را گشودند. در زمان ولید بن عبدالملک (86-96 هَ. ق.) قتیبه بن مسلم باهلی از سرداران معروف عرب در ولایات شرقی ایران دست بمحاربات بزرگی زد و بلخ و طخارستان و فرغانه و بخارا و بیکند و خیوه و سمرقند و بعضی از نواحی دیگر را گشود و تا کاشغر پیش رفت. این سردار پس از فوت ولید و جانشینی سلیمان سر بطغیان برداشت ولی کشته شد. در مغرب نیز افریقای شمالی و اندلس بدست حکومت اسلامی افتاد و مسلمانان با سرداری طارق بن زیاد از تنگه ای که میان آفریقا و اروپاست گذشتند و بتدریج تمام شبه جزیره اسپانیا را بتصرف درآوردند. در زمان هشام بن عبدالملک قسمتی از جنوب فرانسه را نیز تسخیر کردند ولی در محل پواتیه از شارل مارتل پادشاه فرانسه شکست خوردند. بدین ترتیب در زمان امویان حکومت اسلامی از مرزهای چین تا اقیانوس اطلس گسترده شد. امویان از همان آغاز کار با مخالفت شدید شیعیان و مردم مدینه روبرو شدند. خلفای اموی به سنت پیغمبر و خلفای راشدین پشت پا زده بودند و توجه به مسائل مادی و آماده ساختن وسایل شکوه و تجمل و گردآوری مال و منال دنیا را جانشین اندیشۀ دین و توجه به مبانی عالی اخلاقی کرده بودند. امویان از آل علی بیمناک بودند و از هر نوع اعمال زور و سخت گیری درباره این خاندان خودداری نمیکردند. حسین بن علی (ع) سومین امام شیعیان بفرمان یزید در دهم محرم سال 61 هَ. ق. / 16اکتبر 680 میلادی با یارانش کشته شد. این واقعه در برانگیختن نفرت عمومی شیعیان و مخالفان امویان به مخالفت با دستگاه خلافت تأثیر عظیمی بخشید. امویان نسبت به ملل غیرعرب و بخصوص ایرانیان با نظر خوبی نمی نگریستند و بخصوص عمال آنان در ایران بسیار بدرفتاری میکردند. یزید بن مهلب که پس از قتیبه بن مسلم باهلی حکومت خراسان را یافته بود بعد از فراغت از امور آن دیار بگرگان که تا آن هنگام مستقل مانده بود تاخت و گرگان را فتح کرد و به مازندران حمله برد و پس از فتح ساری هنگام تعاقب دشمن در دره ای محصور شد و دستۀ بزرگی از سپاهیان او از میان رفتند و او سرانجام با سیصدهزار دینار جان خود را خرید و در بازگشت به گرگان دچارطغیان مرزبان آنجا گردید و پس از هفت ماه پیروز گشت و بسیاری از مردم گرگان را از دم شمشیر درگذرانید. این عمل و نظایر آن باعث شد که روزبروز بر ناخشنودی ایرانیان از امویان افزوده شود، تمایل ایرانیان به آل علی و تبلیغ اینان بضدیت با امویان بیشتر ایرانیان را بستیزه جویی با دستگاه خلافت اموی برمی انگیخت تا اینکه ابومسلم سردار رشید ایرانی برای ریشه کن ساختن دستگاه امویان با عبدالله سفاح از اولاد عباس بن عبدالمطلب برای خلافت اسلامی بیعت کرد و در زاب (مغرب ایران) سپاه مروان دوم اموی را در هم شکست و عبدالله سفاح بدستیاری وی بخلافت رسید و مروان منهزم و مقتول گردید (132هَ. ق.). خلفای اموی بترتیب با تاریخ جلوس عبارتنداز: معاویۀ اول 41 هَ. ق. (661 میلادی) یزید اول 60 (680) معاویۀ دوم 64 (683) مروان اول 64 (683) عبدالملک 65 (685) ولید اول 86 (705) سلیمان بن عبدالملک 96 715) عمر بن عبدالعزیز 99 717) یزید دوم 101 720) هشام بن عبدالملک 105 724) ولید دوم 125 744) یزید سوم 126 744) ابراهیم بن ولید 126 744) مروان دوم 127-132 745-750). رجوع به تاریخ الامم و الملوک محمد بن جریر طبری جزء 7 و 8 و 9 و الکامل ابن اثیر جزء 3 و 4 و 5 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 348 و مجمل التواریخ و القصص ص 295 و روضهالصفا چ خیام ج 3 ص 62 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 114 و معجم الانساب زامباورجزء 1 ص 1 و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ترجمه فخر داعی گیلانی ج 1 ص 759 و ریحانه الادب ج 6 ص 275 واسلام (از مجموعۀ چه میدانم ؟) تألیف دومینینگ سوردل ترجمه حسینی نژاد ص 21 و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 11 و سایر کتابهای تاریخ عمومی شود
یاقوت گوید: ضبط این کلمه را محقق نمیدانم. مسعر گوید شهری است نیکو در ناحیۀ ماسبذان در جانب راست حلوان، در راه همدان، واقع درصحرائی بین جبال پردرخت. قرق گاههای (حمات) بسیار دارد و گوگرد و زاج و بوره و املاح بدانجا فراوان است و آب آن بطرف بند نیجین رود و نخلستان آنجا را سیراب کند و بین این شهر و شهر رزّ (که قبرمهدی خلیفه بدانجاست) چند فرسنگ است. اریوجان نزدیک سیروان است. (معجم البلدان) (مرآت البلدان) (قاموس الاعلام ترکی)
یاقوت گوید: ضبط این کلمه را محقق نمیدانم. مسعر گوید شهری است نیکو در ناحیۀ ماسبذان در جانب راست حُلوان، در راه همدان، واقع درصحرائی بین جبال پردرخت. قرق گاههای (حُمات) بسیار دارد و گوگرد و زاج و بوره و املاح بدانجا فراوان است و آب آن بطرف بند نیجین رود و نخلستان آنجا را سیراب کند و بین این شهر و شهر رَزّ (که قبرمهدی خلیفه بدانجاست) چند فرسنگ است. اریوجان نزدیک سیروان است. (معجم البلدان) (مرآت البلدان) (قاموس الاعلام ترکی)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش ایزۀ شهرستان اهواز که در کوهستان واقع شده و اکثر قراءآن از رودخانه و چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج است. شامل 28 آبادی بزرگ و کوچک و جمعاً دارای بیش از 3000 تن سکنه است، از قراء مهم آن مکال، جه جه و طپولی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش ایزۀ شهرستان اهواز که در کوهستان واقع شده و اکثر قراءآن از رودخانه و چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج است. شامل 28 آبادی بزرگ و کوچک و جمعاً دارای بیش از 3000 تن سکنه است، از قراء مهم آن مکال، جه جه و طپولی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام ناحیه ای است در صفاهان که برنج خوب در آنجا حاصل میشود و پشۀ بسیار هم دارد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (مؤیدالفضلا). و به ’لنجان’ مشهور است. (انجمن آرا) (آنندراج). از زاینده رود مشروب میشود و بیشتر آن برنج زار است. (ناظم الاطباء). در ترجمه محاسن اصفهان (ص 67) آمده: بهرام گور از دیه روسان بود از ناحیت النجان، و نیز در همین کتاب (ص 68) چنین آمده: و از این ناحیت النجان که از قدیم الایام باز بر وجه مذکورمنجم و محتد بزرگان گردنکش و دلبران لشکرکش بود الی یومنا هذا که مولد و منشاء صاحب مغفور سعید فخرالدوله والدین محمد الاشترجانی طاب ثراه شد.. - انتهی. مسعود کیهان در جغرافیای سیاسی (ص 429) آرد: لنجان ناحیه ای است از اصفهان، حاصلخیز و محصولات مهم آن برنج وتریاک و ارزن و حبوبات است. و رجوع به لنجان شود
نام ناحیه ای است در صفاهان که برنج خوب در آنجا حاصل میشود و پشۀ بسیار هم دارد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (مؤیدالفضلا). و به ’لنجان’ مشهور است. (انجمن آرا) (آنندراج). از زاینده رود مشروب میشود و بیشتر آن برنج زار است. (ناظم الاطباء). در ترجمه محاسن اصفهان (ص 67) آمده: بهرام گور از دیه روسان بود از ناحیت النجان، و نیز در همین کتاب (ص 68) چنین آمده: و از این ناحیت النجان که از قدیم الایام باز بر وجه مذکورمنجم و محتد بزرگان گردنکش و دلبران لشکرکش بود الی یومنا هذا که مولد و منشاء صاحب مغفور سعید فخرالدوله والدین محمد الاشترجانی طاب ثراه شد.. - انتهی. مسعود کیهان در جغرافیای سیاسی (ص 429) آرد: لنجان ناحیه ای است از اصفهان، حاصلخیز و محصولات مهم آن برنج وتریاک و ارزن و حبوبات است. و رجوع به لنجان شود
شهرستان لاهیجان نام شهرستانی از شهرستانهای هفتگانه استان یکم، گیلان، محدود از شمال به دریای خزر از خاور به شهرستان شهسوار و از باختر به شهرستان رشت و از جنوب به شهرستان قزوین (خطالرأس سلسلۀ جبال البرز)، طول آن از شمال به جنوب 44 و عرض آن 25 هزار گز است، آب و هوا - قسمت جلگۀ این شهرستان که در ساحل دریا واقع گردیده مانند سایر نواحی گیلان معتدل و مرطوب است، قسمتهای کوهستانی سردسیر و خوش آب و هواست و ییلاق قراء جلگه محسوب میگردد، ارتفاعات - سلسلۀ جبال البرز در جنوب شهرستان در دو رشته مشخص دیده میشود رشتۀ اوّل که همه جا از ساحل مشاهده میشود نقاط مرتفع و قلل معظم آن بواسطۀ برودت زیاد عاری از اشجار است، این رشته از قلۀ رفیع ورنک که در خاور سفیدرود بین دیلمان و سیاکل و رحمت آباد واقع است منشعب میگردد جهت آن خاور به باختری بوده در جنوب بالا اشکور به خشچال منتهی میشود این رشته در محلی بنام سی پل بوسیلۀ رود خانه پلرود شکافته شده است، رشتۀ دوم موازی با رشتۀ اول از قله ورنک منشعب و در جهت جنوب خاوری ممتد و در جنوب بالا اشکور به قلۀ خشچال منتهی میگردد، خط الرأس این رشته حد طبیعی رودبار الموت قزوین با دهستانهای سمام واشکورات این شهرستان است، مرتفعترین قلل رشتۀ اوّل قلۀ ورنک به ارتفاع 3500 گز - ناتشکوه 3000 گز سمام کوه 3250 گز و در رشتۀ دوم گواته کل بارتفاع 3350 گز، خشچال بارتفاع 3600 گز است، دهستانهای دیلمان، سمام اشکورات بین دو رشتۀ فوق الذکر واقع شده اند، رودخانه، رودخانه های مهم شهرستان بشرح زیر است: 1 - پلرود (پیله رود یا بزرگ رود) سرچشمۀ آن ارتفاعات بالا اشکور بوده پس از پیوستن با چندین رود کوهستانی مانند تلیکان رود، کاکرود و غیره در محلی بنام سی پل با رود خانه چاک رود که سرچشمه آن از ارتفاعات دیلمان و دره های شاهی جان و لسبو است یکی میشود و درجهت شمال جاری و در محلی معروف به طول لات از کوهستان خارج و بوسیلۀ انهار از خاور تا حدود کلاچای و از باختر تا حومه لنگرود برده میشود و بمصرف برنج کاری میرسد، 2 - نهرهای حشمت رود، کیاجوب و نهر چهارده که از رود خانه سفید رود منشعب میشوند قراء دهستانهای لفمجان، دهشال و املش را مشروب میکند، 3 - شمرود - سرچشمۀ آن درۀ کوههای شمالی دیلمان است که پس ازپیوستن با رودهای باباکوهی و بالا رود قراء دهستان سیاهکل و برخی از قراء حومه لاهیجان را مشروب میکند، علاوه بر این رودها چندین رود خانه دیگر مانند خرارود، خشک رود، سیاهکل رود، مرسارود و سامان رود از ارتفاعات جنوبی (رشتۀ اول) سرچشمه گرفته به مصرف آبیاری میرسد، رودهای مذکور به دریای خزر منتهی میگردند، محصولات: محصولات عمده شهرستان لاهیجان بترتیب اهمیت عبارتند از: در قسمت جلگه برنج، چای، ابریشم، کنف، بادام زمینی، نی شکر و در نقاط کوهستانی مخصوصاً اشکور پائین فندق خوب بعمل می آید غلات نیز بطور دیمی زراعت میشود، دام داری: در این شهرستان در نقاط میان بند (بین جلگه و کوهستان) معمول و گله داران را گالش مینامند، معمولا در فصول پائیز و زمستان گله های گوسفند و گاو درقشلاق نگاهداری میشود و در اردیبهشت ماه به سمت ییلاقات و دیلمان و اشکورات حرکت میکنند، گاوداران بعد ازدو ماه و گوسفندداران بعد از 5 ماه به قشلاق باز میگردند، محصولات دامی احتیاجات شهرستان را تأمین میکندو صادرات نیز دارند، سازمان اداری:شهرستان لاهیجان از پنج بخش بشرح زیر تشکیل گردیده است: 1 - بخش مرکزی، شامل دهستانهای: حومه، رودبند، لفمجان، 2 - بخش آستانه شامل دهستانهای: حومه، حسن کیاده، دهشال، 3 - بخش لنگرود، 4 - بخش سیاهکل، شامل دهستانهای: سیاهکل و دیلمان، 5 - بخش رودسر شامل دهستانهای: حومه املش، پلرودبار، سیارستاق ییلاقی، سیاهکلرود اوشیان، اشکور بالا و پائین، سمام و سیارستاق قشلاقی، تعداد شهر و قصبه و ده شهرستان لاهیجان مجموعاً 711 و جمعیت آن در حدود 270 هزار تن است، زبان مادری سکنۀ شهرستان گیلکی و فارسی و مذهب آنان اسلام (شیعۀ اثنی عشری) است، (فرهنگ جغرافیائی ج 2)
شهرستان لاهیجان نام شهرستانی از شهرستانهای هفتگانه استان یکم، گیلان، محدود از شمال به دریای خزر از خاور به شهرستان شهسوار و از باختر به شهرستان رشت و از جنوب به شهرستان قزوین (خطالرأس سلسلۀ جبال البرز)، طول آن از شمال به جنوب 44 و عرض آن 25 هزار گز است، آب و هوا - قسمت جلگۀ این شهرستان که در ساحل دریا واقع گردیده مانند سایر نواحی گیلان معتدل و مرطوب است، قسمتهای کوهستانی سردسیر و خوش آب و هواست و ییلاق قراء جلگه محسوب میگردد، ارتفاعات - سلسلۀ جبال البرز در جنوب شهرستان در دو رشته مشخص دیده میشود رشتۀ اوّل که همه جا از ساحل مشاهده میشود نقاط مرتفع و قلل معظم آن بواسطۀ برودت زیاد عاری از اشجار است، این رشته از قلۀ رفیع ورنک که در خاور سفیدرود بین دیلمان و سیاکل و رحمت آباد واقع است منشعب میگردد جهت آن خاور به باختری بوده در جنوب بالا اشکور به خشچال منتهی میشود این رشته در محلی بنام سی پل بوسیلۀ رود خانه پلرود شکافته شده است، رشتۀ دوم موازی با رشتۀ اول از قله ورنک منشعب و در جهت جنوب خاوری ممتد و در جنوب بالا اشکور به قلۀ خشچال منتهی میگردد، خط الرأس این رشته حد طبیعی رودبار الموت قزوین با دهستانهای سمام واشکورات این شهرستان است، مرتفعترین قلل رشتۀ اوّل قلۀ ورنک به ارتفاع 3500 گز - ناتشکوه 3000 گز سمام کوه 3250 گز و در رشتۀ دوم گواته کل بارتفاع 3350 گز، خشچال بارتفاع 3600 گز است، دهستانهای دیلمان، سمام اشکورات بین دو رشتۀ فوق الذکر واقع شده اند، رودخانه، رودخانه های مهم شهرستان بشرح زیر است: 1 - پلرود (پیله رود یا بزرگ رود) سرچشمۀ آن ارتفاعات بالا اشکور بوده پس از پیوستن با چندین رود کوهستانی مانند تلیکان رود، کاکرود و غیره در محلی بنام سی پل با رود خانه چاک رود که سرچشمه آن از ارتفاعات دیلمان و دره های شاهی جان و لسبو است یکی میشود و درجهت شمال جاری و در محلی معروف به طول لات از کوهستان خارج و بوسیلۀ انهار از خاور تا حدود کلاچای و از باختر تا حومه لنگرود برده میشود و بمصرف برنج کاری میرسد، 2 - نهرهای حشمت رود، کیاجوب و نهر چهارده که از رود خانه سفید رود منشعب میشوند قراء دهستانهای لفمجان، دهشال و املش را مشروب میکند، 3 - شمرود - سرچشمۀ آن درۀ کوههای شمالی دیلمان است که پس ازپیوستن با رودهای باباکوهی و بالا رود قراء دهستان سیاهکل و برخی از قراء حومه لاهیجان را مشروب میکند، علاوه بر این رودها چندین رود خانه دیگر مانند خرارود، خشک رود، سیاهکل رود، مرسارود و سامان رود از ارتفاعات جنوبی (رشتۀ اول) سرچشمه گرفته به مصرف آبیاری میرسد، رودهای مذکور به دریای خزر منتهی میگردند، محصولات: محصولات عمده شهرستان لاهیجان بترتیب اهمیت عبارتند از: در قسمت جلگه برنج، چای، ابریشم، کنف، بادام زمینی، نی شکر و در نقاط کوهستانی مخصوصاً اشکور پائین فندق خوب بعمل می آید غلات نیز بطور دیمی زراعت میشود، دام داری: در این شهرستان در نقاط میان بند (بین جلگه و کوهستان) معمول و گله داران را گالش مینامند، معمولا در فصول پائیز و زمستان گله های گوسفند و گاو درقشلاق نگاهداری میشود و در اردیبهشت ماه به سمت ییلاقات و دیلمان و اشکورات حرکت میکنند، گاوداران بعد ازدو ماه و گوسفندداران بعد از 5 ماه به قشلاق باز میگردند، محصولات دامی احتیاجات شهرستان را تأمین میکندو صادرات نیز دارند، سازمان اداری:شهرستان لاهیجان از پنج بخش بشرح زیر تشکیل گردیده است: 1 - بخش مرکزی، شامل دهستانهای: حومه، رودبند، لفمجان، 2 - بخش آستانه شامل دهستانهای: حومه، حسن کیاده، دهشال، 3 - بخش لنگرود، 4 - بخش سیاهکل، شامل دهستانهای: سیاهکل و دیلمان، 5 - بخش رودسر شامل دهستانهای: حومه املش، پلرودبار، سیارستاق ییلاقی، سیاهکلرود اوشیان، اشکور بالا و پائین، سمام و سیارستاق قشلاقی، تعداد شهر و قصبه و ده شهرستان لاهیجان مجموعاً 711 و جمعیت آن در حدود 270 هزار تن است، زبان مادری سکنۀ شهرستان گیلکی و فارسی و مذهب آنان اسلام (شیعۀ اثنی عشری) است، (فرهنگ جغرافیائی ج 2)
لارجان، ناحیۀ رسوبی مثلثی که رود هراز پس از طی قوسی در جنوب کوه دماوند و تشکیل دادن قوسی و سیر بطرف شمال عبور از تنگه های متعدد تشکیل میدهد که شهر آمل در آن مثلث بنا شده است، این ناحیه را به چهار قسمت می توان تقسیم کرد: 1 - آمل، 2 - لاریجان، 3 - رستاق، 4 - دلارستاق، لاریجان، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چندبلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که درۀ اصلی رود هراز است تقسیم میشود، ناحیۀ لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطۀ خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد داردکه نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطۀ مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد، قریۀ مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنۀ کوه دماوند قریۀ رینه و امیریه و دامنه است، اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند، چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمۀ آب گرم گوگردی در دامنۀ شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند، اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه واستحمام به آنجا میروند، دیگر چشمۀ آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است، دیگرچشمۀ اسک که در قریۀ اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است، در مغرب اسک چشمۀ دیگری موسوم به آب فرنگی است، به طورکلی باید متوجه بودکه چون طرز استفادۀ از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجۀ قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگرممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفادۀ از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیز بطور واضح معلوم کنند، (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 295)
لارجان، ناحیۀ رسوبی مثلثی که رود هراز پس از طی قوسی در جنوب کوه دماوند و تشکیل دادن قوسی و سیر بطرف شمال عبور از تنگه های متعدد تشکیل میدهد که شهر آمل در آن مثلث بنا شده است، این ناحیه را به چهار قسمت می توان تقسیم کرد: 1 - آمل، 2 - لاریجان، 3 - رستاق، 4 - دلارستاق، لاریجان، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چندبلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که درۀ اصلی رود هراز است تقسیم میشود، ناحیۀ لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطۀ خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد داردکه نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطۀ مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد، قریۀ مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنۀ کوه دماوند قریۀ رینه و امیریه و دامنه است، اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند، چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمۀ آب گرم گوگردی در دامنۀ شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند، اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه واستحمام به آنجا میروند، دیگر چشمۀ آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است، دیگرچشمۀ اسک که در قریۀ اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است، در مغرب اسک چشمۀ دیگری موسوم به آب فرنگی است، به طورکلی باید متوجه بودکه چون طرز استفادۀ از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجۀ قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگرممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفادۀ از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیز بطور واضح معلوم کنند، (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 295)
دهی از دهستان اسفیورد شوراب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و در یکهزارگزی شمال شوسۀ ساری به شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان اسفیورد شوراب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و در یکهزارگزی شمال شوسۀ ساری به شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از چهار طایفه که در فارس و خوزستان ساکن بودند و در زمان مادها از طریق راهزنی میزیستند. شاهان پارس راضی شده بودند به آنان باج دهند. رجوع به تاریخ کرد ص 163 شود
یکی از چهار طایفه که در فارس و خوزستان ساکن بودند و در زمان مادها از طریق راهزنی میزیستند. شاهان پارس راضی شده بودند به آنان باج دهند. رجوع به تاریخ کرد ص 163 شود
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، در 6 هزارگزی شمال علی آباد. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 550 تن شیعه اند و بفارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه کدوال و محصول آن برنج، غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری، و صنایع دستی کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، در 6 هزارگزی شمال علی آباد. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 550 تن شیعه اند و بفارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه کدوال و محصول آن برنج، غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری، و صنایع دستی کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
در تاریخ قم یکی از دیه های ’جاست’ بشمار آمده و در نسخه بدل الرازجان ذکر شده است. شاید همان ’رازقان’ باشد که در فرهنگ جغرافیایی ایران قصبه ای در ساوه ضبط گردیده است. رجوع به تاریخ قم ص 114 و 138 و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
در تاریخ قم یکی از دیه های ’جاست’ بشمار آمده و در نسخه بدل الرازجان ذکر شده است. شاید همان ’رازقان’ باشد که در فرهنگ جغرافیایی ایران قصبه ای در ساوه ضبط گردیده است. رجوع به تاریخ قم ص 114 و 138 و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
جمع واژۀ اولین: خدای تعالی او را خبر داد از خبر اولینان و آخرینان. (ابوالفتوح ج 3 ص 319). او را بر مقام تمنا کنند اولینان و آخرینان. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 379)
جَمعِ واژۀ اولین: خدای تعالی او را خبر داد از خبر اولینان و آخرینان. (ابوالفتوح ج 3 ص 319). او را بر مقام تمنا کنند اولینان و آخرینان. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 379)
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و سه هزارگزی خوشواش. کوهستانی و سردسیر. دارای 85 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال بافی و راه آن مالرو است. در زمستان عده ای به قریۀ آغوزبند میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و سه هزارگزی خوشواش. کوهستانی و سردسیر. دارای 85 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال بافی و راه آن مالرو است. در زمستان عده ای به قریۀ آغوزبند میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
قصبۀ مرکز در دهستان حومه بخش حومه شهرستان ملایر، در 12هزارگزی جنوب شهر ملایر و 15هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد با 2971 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات صیفی، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا اتومبیل رو است، یک دبستان چهارکلاسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
قصبۀ مرکز در دهستان حومه بخش حومه شهرستان ملایر، در 12هزارگزی جنوب شهر ملایر و 15هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد با 2971 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات صیفی، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا اتومبیل رو است، یک دبستان چهارکلاسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)