جدول جو
جدول جو

معنی الوند - جستجوی لغت در جدول جو

الوند(پسرانه)
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان
تصویری از الوند
تصویر الوند
فرهنگ نامهای ایرانی
الوند(اَلْ وَ)
کوه همدان است. شاعر گفت بزبان پهلوی:
خذه ذایه کی زممان وی ته خوش نی
کوه الوند و دامان وی ته خوش نی
ارته اویان خویش و نازنینان
جما شامان و بامان وی ته خوش نی.
(از صحاح الفرس).
نام کوهی است بلند در نواحی همدان. گویند دوازده هزار چشمۀ آب از دامن آن کوه برمی آید. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (هفت قلزم). الوند یا اروند، کوه همدان است و گویند آن کوه چشمۀ بسیاردارد. (انجمن آرا). حمداﷲ مستوفی در نزههالقلوب (چ لیدن ج 3 ص 191) آرد: کوه الوند در قبلۀ شهر همدان است و کوهی معروف، دورش سی فرسنگ بود، هرگز قلۀ آن از برف خالی نبوده است و ازبیست فرسنگ و زیاده از آن توان دید. بر قلۀ آن کوه چشمۀ آب است در سنگ خارا و آن سنگ بر مثال بنایی است بر وی در افکنده. از بالای آن سنگ اندکی آب ترشح میکند و آنرا بتابستان توان دید زیرا بزمستان در برف پنهان بود و من آنجا رسیدم بشب آدینه بود گفتند در هر هفته یک شبانه روز این آب بزمین میرسد و روان میشودو در دیگر ایام نمیتواند رسید و در عجایب المخلوقات در وصف همدان آمده که از کوه الوند چهل و دو رود بشیب می آید و عیون آن مالانهایت است - انتهی. در جغرافیای طبیعی کیهان (ص 59) آمده: در جنوب همدان کوه مشهوربه الوند به ارتفاع 3746 متر واقع شده و سنگهای آن از جنس خارا و کوارتز و قسمت عمده سال را در برف مستور است. این کوه دارای دره های سبز و خرم و آبهای فراوانی است و در دامنۀ آن معادن بسیار بخصوص معدن گرانیت یافته میشود -انتهی.این کوه دارای معادن نفت است. در فرهنگ جغرافیایی ایران (ج 5) آمده: کوه الوند در جنوب شهر همدان از شمال باختری بجنوب خاوری کشیده شده و شهرستان همدان دردامنۀ جنوبی آن واقع شده است. گردنۀ اسدآباد در شمال باختری و گردنۀ زاغه در جنوب خاوری این کوه واقع است. راه شوسۀ کرمانشاه از گردنۀ اسدآباد و راه ملایر از گردنۀ زاغه میگذرد. ارتفاع گردنۀ اسدآباد 2196 و گردنۀ زاغه 1952 متر است - انتهی. پیرنیا درایران باستان (ص 1622) آرد: در کوه الوند نزدیک دیهی موسوم به عباس آباد که در قرب همدان است کتیبه ای از داریوش بپارسی قدیم عیلامی و آسوری هست - انتهی. و رجوع بهمین کتاب و جغرافی غرب ایران (فهرست) و حبیب السیر چ خیام ج 4 (فهرست) و جغرافیای طبیعی کیهان ص 24 و 59 و نزههالقلوب (فهرست) و مرآت البلدان و معجم البلدان ذیل اروند و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و فرهنگ ایران باستان (فهرست) و ایران در زمان ساسانیان ص 339 و مادۀ اروند در این لغت نامه شود: منارۀ بلنددر دامن کوه الوند پست نماید. (گلستان).
فراق یار که پیش تو برگ کاهی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الونداست.
سعدی.
باد است بگوش من ملامت
و اندوه فراق کوه الوند.
سعدی، بمعنی تا. حتی: الی آخر، تا آخر. برای انتهای غایت زمانیه و مکانیه مانند: اتموا الصیام الی اللیل، روزه را تا شب بپایان رسانید. و مانند: من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : از آدم الی یومنا هذا چنین بوده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386)، بمعنی مع. با، و این وقتی باشد که چیزی را با چیزی ضم کنند، مانند من انصاری الی اﷲ، کیستند یاران من با خدا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، برای تبیین که فاعلیت مجرور خودرا میرساند و پس از چیزی آید که مفید حب یا بغض از قبیل فعل تعجب یا اسم تفضیل باشد مانند: رب السجن احب الی ّ (قرآن 33/12) ، خدایا زندان برای من پسندیده تر است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، مرادف لام مانند: الامر الیک، یعنی فرمان از تست. (از منتهی الارب). این معنی همان معنی انتهاء غایت است. (از اقرب الموارد)، بمعنی فی، مانند: لیجمعنکم الی یوم القیمه (قرآن 87/4) ، یعنی شما را در روز قیامت گرد آورد. (منتهی الارب)، بمعنی من ابتدایی، مانند: اء یسقی فلایروی الی ابن احمرا، ای منّی (آیا ابن احمر سیراب میشود و از دست من آب نمیخورد؟)، بمعنی عند، مانند:
ام لا سبیل الی الشباب و ذکره
اشهی الی ّ من الرحیق السلسل.
(یعنی آیا راهی بجوانی نیست، و حال آنکه ذکر آن نزد من خوشتر از شراب گوارا و خوب است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مراد ’الی’ دوم در ’الی ّ’ است که معنی ’نزد’ میدهد، برای توکید و آن زاید باشد مانند: ’فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم (قرآن 37/14) ، بفتح واو تهوی بنا بقرائتی ای تهواهم، پس دلهای برخی از مردم را چنان کن که ایشان را دوست دارند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، گاه متضمن معنی امر و اسم فعل باشد مانند: الیک عنی، یعنی امسک عنی (از من دور شو). (از منتهی الارب). این معنی از خود الی نیست و از مجموع ’الیک’ است چنانکه صاحب اقرب الموارد ’الیک’ را جداگانه آورده، بمعنی بگیر. مانند الیک کذا، ای خذه (آنرا بگیر). (از منتهی الارب). در اقرب الموارد ’الیک’ مستقل آمده و معنی ’بگیر’ بمجموع ’الیک’ داده شده است، گاه الی گویند و از آن مایل به، یا زننده به... و یضرب الی، خواهند: و له (لذنب الخیل) قضبان مجوفه لونها الی الحمره فیها خشونه. (تذکرۀ داود انطاکی). و هو (ذنب السبع) اصغر من ورق لسان الثور و لونه الی البیاض مشوک الاطراف. (تذکرۀ داود انطاکی)
رودی در غرب ایران. (تاریخ کرد ص 75). رودی است که از قصر شیرین میگذرد و سابقاً اروند میگفتند. رجوع به اروند شود
لغت نامه دهخدا
الوند(اَلْ وَ)
یازدهمین از امرای آق قویونلو و پسر یوسف بود. وی از سال 905 تا 906 هجری قمری حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 384). و رجوع به آق قویونلو و الوندبیگ و الوند میرزا شود
لغت نامه دهخدا
الوند
نام محلی در حوزه ی خانقا پی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اروند
تصویر اروند
(پسرانه)
نام رودی در ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
خیار بزرگ که برای تخم نگه دارند، خیار، خربزۀ نارس،
انجیر و خرمای خشک که به نخ بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
آنچه به رسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند، چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آن ها که به نخ کشیده باشند، برای مثال خواجۀ ما ز بهر گنده پسر / کرد از خایۀ شتر گلوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اروند
تصویر اروند
تجربه، امتحان، آزمایش، رنج، حسرت، آرزو، سحر، جادو، فریب، برای مثال همه مر تو را بند و تنبل فروخت / به اروند چشم خرد را بدوخت (فردوسی - ۲/۳۳۷)، فر و شکوه، شوکت، تندی، تند و تیز، چالاک، نیرومند
فرهنگ فارسی عمید
(اَلْ وَ)
تیره ای از طایفۀ کلهر. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 61)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 100 خانوار جمعیت دارد و در قهرار، کاوکوشان و محال دور فراهان سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان ص 60)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش زاغه شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و محدود است از شمال به چقلوندی از جنوب به دهستان سگوند و از خاور به دهستان رازان و از باختر به دهستان ده پیر. موقعیت طبیعی: کوهستانی است و سردسیر و مالاریایی و آب آن از سرابهای دوکوپ زاغه، گاومیر، کلوم در، خرسد دولیسگان، بید گیجه، احمدی و رنگرزان شیرخان است. مرتفعترین کوههای دهستان عبارتند از: کوههای بلومان و لوچ که مراتع مرغوبی در سینه و دامنۀ آن وجود دارد. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده است و قراء مهم آن: دولیسگان. زاغه بالا. چقلوند رود میباشند ساکنین از طوایف دالوند سادات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلوند
تصویر جلوند
چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره: (خواجه ما ز بهر گنده پسر کرد از خایه شتر کلوند)، (رودکی)، خیار با درنگ و انجیر و گردو و قیسی و خرمای خشک برشته کشیده کلونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
مرسله را گویند، یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجائی فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
((گَ وَ))
گلوبند، هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
((کَ وَ))
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره، خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروند
تصویر اروند
افسون و نیرنگ، رود دجله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروند
تصویر اروند
((اَ وَ))
شأن و شوکت، حسرت، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروند
تصویر اروند
دجله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
Blonde
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rubio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
गोरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
pirang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
บลอนด์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
biondo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
loiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
בלונדיני
دیکشنری فارسی به عبری