معنی الوسجرد - جستجوی لغت در جدول جو

الوسجرد

لغت نامه دهخدا

ابوعجرد

(اَ عَ رَ)

ملخ. (مهذب الاسماء)

لغت نامه دهخدا

مالواجرد

(لِ)

دهی از دهستان جرقویه است که در بخش حومه شهرستان شهرضا واقع است و 1366 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)

لغت نامه دهخدا

گلوشجرد

(گْلُ / گِ لُ شُ)

دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر واقع در 9000گزی شمال باختری شهر ملایر و 7000گزی شمال راه شوسۀ ملایر به همدان. هوای آن معتدل و دارای 314تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و دیم است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیبافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)

لغت نامه دهخدا

ولاسجرد

(وَ شِ)

دهی است جزء دهستان فراهان بخش فرمهین شهرستان اراک. سکنۀ آن 421 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)

لغت نامه دهخدا

الوجره

نام قضائی است که در ’قره حصار’ شرقی از ولایت سیواس (ترکیه) واقع است. این قضا شامل 6 ناحیه و چهل قریه و سکنۀ آن 20000 تن مسلمان است. زمین آن بسیار حاصلخیز و محصول عمده آن حبوب و میوه های مختلف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)

لغت نامه دهخدا

فلوجرد

(فَلْ وَ)

دهی است از بخش طرخوران شهرستان اراک که دارای 181 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)

لغت نامه دهخدا

لاسجرد

(سِ)

نام محلی کنار راه تهران به سمنان میان حیدرآباد و مهدی قلیخان در 189200 گزی تهران. دهی از دهستان سرخه بخش مرکزی شهرستان سمنان. واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری سمنان کنار شوسۀ سمنان به طهران. جلگه، معتدل خشک. دارای 1200 تن سکنه، زبان فارسی و سمنانی. آب آن قدری تلخ و از قنات. محصول آن غلات و پنبه و انگور و انار و خربزه، شغل مردان زراعت و مختصر گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی. مزارع: اسدآباد و امیرآباد، اسفرزنه، باریک آب. بخش آباد، تیژور، حاجی آباد، حسن آباد، صفائیه، سعیدآباد. قادرآباد، بره کیان، لهرو، چاله دان جزء این قصبه منظور شده است. رباط شاه عباسی از آثار دورۀ صفویه و دبستانی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

معنی الوسجرد - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما