جدول جو
جدول جو

معنی الهوب - جستجوی لغت در جدول جو

الهوب
(اُ)
نوعی از دویدگی اسب که بکوشش تمام دود چندان که خاک از سم بردارد، یا آن اول دویدن است. (منتهی الارب) (آنندراج). تند دویدن اسب چنانکه خاک را برانگیزد یا از سمهای او آتش بیرون آید و بگفتۀ بعضی آغاز دویدن اسب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
دانۀ خستۀ کنار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ هَُ وْ وَ)
بازیچه. الهیّه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنچه بدان بازی کنند
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برافروختن آتش. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). شعله ور کردن آتش. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ لهب، گشادگی میان دو کوه یا شکاف کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به لهب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لَ)
بلغت ژند و پاژند بهشتی را گویند که در مقابل دوزخی است. اهلبوب. (هفت قلزم). هزوارش و مصحف اهلنوب. و رجوع به اهلبوب شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
حال. گونه. ج، اهالیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَلْ)
افروخته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
ترکی است بمعنی شده. (غیاث اللغات). در زبان کنونی آذربایجان اولوب نویسند ازمصدر اولماق، و دو معنی دارد: ’شده است’ و ’شدن’
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ریح الوب، باد سرد که خاک را ببرد، الکه و یورت و محله: از راه گرجستان به دربند رفت و از آنجا به الوس ازبک درآمد. (ذیل حافظ ابرو بر رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لهب و لهب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از الهاب
تصویر الهاب
برافروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار