دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد جزء شهر کنار خیابان کوه سنگی. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 430 تن شیعه اند و به فارسی سخن میگویند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن بنشن و شغل مردم زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد جزء شهر کنار خیابان کوه سنگی. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 430 تن شیعه اند و به فارسی سخن میگویند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن بنشن و شغل مردم زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ناله و گریه. اندوه و الم. زاری و آه. (از ناظم الاطباء). نالان بودن. نالانی، بیماری. مریضی. بیمار نالان و بستری بودن. رجوع به نالنده شود: ز نالندگی چون سبکتر شود فدای تن شاه کشور شود. فردوسی
ناله و گریه. اندوه و الم. زاری و آه. (از ناظم الاطباء). نالان بودن. نالانی، بیماری. مریضی. بیمار نالان و بستری بودن. رجوع به نالنده شود: ز نالندگی چون سبکتر شود فدای تن شاه کشور شود. فردوسی
شغل وحرفۀ قلندر. صفت قلندر. چگونگی قلندر: مستی و قلندری و گمراهی به یک جرعۀ می ز ماه تا ماهی به. خیام. پندحکیم بیش از این در من اثر نمیکند کیست که برزند یکی زمزمۀ قلندری. سعدی. بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع چنان بکند که صوفی قلندری آموخت. سعدی. نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که سر بتراشد قلندری داند. حافظ. - قلندری وار، بسان قلندری. بمانند قلندری: ساقی قدحی قلندری وار درده بمباشران هشیار. سعدی. ، قسمی خیمۀ خرد. قسمی از چادر و خیمۀ یک دیرکی. (ناظم الاطباء)
شغل وحرفۀ قلندر. صفت قلندر. چگونگی قلندر: مستی و قلندری و گمراهی به یک جرعۀ می ز ماه تا ماهی به. خیام. پندحکیم بیش از این در من اثر نمیکند کیست که برزند یکی زمزمۀ قلندری. سعدی. بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع چنان بکند که صوفی قلندری آموخت. سعدی. نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که سر بتراشد قلندری داند. حافظ. - قلندری وار، بسان قلندری. بمانند قلندری: ساقی قدحی قلندری وار درده بمباشران هشیار. سعدی. ، قسمی خیمۀ خرد. قسمی از چادر و خیمۀ یک دیرکی. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان گدارچین بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 40هزارگزی شمال خاوری هندیجان و یکهزارگزی اتومبیل رو بهبهان به هندیجان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه زهره و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گدارچین بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 40هزارگزی شمال خاوری هندیجان و یکهزارگزی اتومبیل رو بهبهان به هندیجان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه زهره و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام قصبه ای است مرکز قضا در سنجاق تکه از ولایت قونیه (ترکیه) که در 80 هزارگزی جنوب غربی انطالیا و 85 هزارگزی مشرق اسکلۀ مکری، در گوشۀ شمالی دریاچۀ الان در موقعی بسیار زیبا که ارتفاعش به 1087 متر میرسد واقع است. این قصبه در 46 درجه و 46 دقیقۀ عرض شمالی واقع، و سکنۀ آن قریب 7000 تن است که تنها دویست سیصد تن آنان مسیحی و باقی مسلمانند. گرداگرد آنرا باغها و باغچه هایی سبز و خرم فراگرفته، و دارای میوه های بسیار خوب و تجارت رایجی است. برخی از اهالی آن به حرفه ها و صنایع اشتغال دارند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
نام قصبه ای است مرکز قضا در سنجاق تکه از ولایت قونیه (ترکیه) که در 80 هزارگزی جنوب غربی انطالیا و 85 هزارگزی مشرق اسکلۀ مکری، در گوشۀ شمالی دریاچۀ الان در موقعی بسیار زیبا که ارتفاعش به 1087 متر میرسد واقع است. این قصبه در 46 درجه و 46 دقیقۀ عرض شمالی واقع، و سکنۀ آن قریب 7000 تن است که تنها دویست سیصد تن آنان مسیحی و باقی مسلمانند. گرداگرد آنرا باغها و باغچه هایی سبز و خرم فراگرفته، و دارای میوه های بسیار خوب و تجارت رایجی است. برخی از اهالی آن به حرفه ها و صنایع اشتغال دارند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
دهی است از دهستان زیرکوه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 255 تن شیعه اند که بمازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و برنج و شغل مردم زراعت و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. راه آن مالرواست و جنگلهای انبوهی دارد و در این جنگلها چاههای عمیقی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان زیرکوه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 255 تن شیعه اند که بمازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و برنج و شغل مردم زراعت و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. راه آن مالرواست و جنگلهای انبوهی دارد و در این جنگلها چاههای عمیقی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)