جدول جو
جدول جو

معنی المشر - جستجوی لغت در جدول جو

المشر
روستایی در قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بعدالمشرقین
تصویر بعدالمشرقین
دوری بین مشرق و مغرب، فاصلۀ میان مشرق و مغرب، دوری به قدر دوری مشرق از مغرب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لَ)
از دیه های ’ساری’ است. (ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 163). دهی است از دهستان نوکندکا بخش مرکزی شهرستان قائم شهر، در ده هزارگزی شمال قائم شهر و 4 هزارگزی باختر شوسۀ قائم شهر به ساری. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 1300 تن شیعۀ مازندرانی اند و بفارسی سخن میگویند. آب آن از قنات و سیاه رود تأمین میشود. محصول آن برنج، پنبه، غلات، کنف، کنجد و صیفی کاری، و شغل مردم زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اُ مِ)
لفظ ترکی است بمعنی ’شده’. (غیاث اللغات) (آنندراج). امروزه در آذربایجان اولمش یا اولموش تلفظ کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
رمز است از المشهور. علامت اختصاری المشهور
لغت نامه دهخدا
(اَ لِفْ لامْ میمْ را)
یعنی انا اﷲ اعلم و اری، منم خدای میدانم و می بینم. (ترجمان علامه تهذیب عادل). معنای آن: انا المحیی الممیت الرزاق. (ناظم الاطباء). از فواتح سور و حروف مقطعۀ قرآن کریم است و سورۀ رعد بدان آغاز میشود. رجوع به کشف الاسرارج 5 ص 154 و 156 و مادۀ ’الم’ و ’فواتح سور’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مَ رَ)
لیث واسطی. او از شریک روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مَ رَ)
لیث. شیخ ثوری است و از ابومشعر روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مَ رَ)
عمرو بن جابر. اولین مولود بواسط
لغت نامه دهخدا
(دَ)
میان دو مشرق: بعد بین المشرقین، دوری میان مشرق و مغرب. قوله تعالی: یا لیت بینی و بینک بعدالمشرقین. (قرآن 38/43) ، ای بعد المشرق و المغرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بعدالمشرقین
تصویر بعدالمشرقین
دوری بین مشرق و مغرب فاصله بین خاور و باختر: (نامت اندر مشرق و مغرب روان چشم بد دور از تو بعد المشرقین) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعد المشرقین
تصویر بعد المشرقین
دورای خورایان ها
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان نوکنده کا، قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تیغ و آشغال های وسیع در درون آب بندان و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی