جدول جو
جدول جو

معنی اللذیا - جستجوی لغت در جدول جو

اللذیا(اَلْ لَ ذَیْ یا)
مصغر الّذی. (از اقرب الموارد). رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اللهیار
تصویر اللهیار
(پسرانه)
الله (عربی) + یار (فارسی) آنکه خداوند یار ویاور اوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایلیا
تصویر ایلیا
(پسرانه)
تغییر یافته نام الیاس یکی از چهار پیامبرجاویدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکلیا
تصویر اکلیا
(پسرانه)
نام پسری در شعر نیما یوشیج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اولیا
تصویر اولیا
ولی ها، پدر و مادر یا کفیل های شخص، جمع واژۀ ولیبرای مثال اولیا اطفال حق اند ای پسر / غایبی و حاضری بس باخبر (مولوی - ۳۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اللهیار
تصویر اللهیار
دوست خدا، کسی که خدا یار و مددکار اوست
فرهنگ فارسی عمید
(اَلْ لَ ذَیْ یا نِ)
تثنیۀ اللّذیّا که مصغر الذی است. رجوع به اقرب الموارد و ’الذی’ شود
لغت نامه دهخدا
لغت سریانی باشد، نام امیرالمؤمنین علیه السلام است، (برهان) (از آنندراج) (از غیاث اللغات)، نام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است در تورات، (صحاح الفرس) :
در این معنی که گفتم بیگناهم
به پیغمبر بحق ایلیا هم،
(یادداشت بخط مؤلف بدون ذکر نام شاعر)، و آن حضرت را نام تنها نه علی است در توراه ایلیا و در سماوات مرتضی (ع) است پس روا باشد که آن اختیار برای طلب آن شرف کرده باشند، (کتاب النقض ص 582)
نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل است، بسیار گردانیدن، (آنندراج) (المصادر زوزنی)، آمره اﷲ، بسیار گردانید خدای نسل و مواشی او را، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، فرمان، (منتهی الارب)
بعضی گویند نام اصلی خضر علیه السلام است، (برهان) (غیاث) (آنندراج)، ایلیابن ملکان نام حضرت خضر علیه السلام است، (صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مرکّب از: ال و، جمع واژۀ الیّه. (منتهی الارب)، رجوع به الیه شود
مرکّب از: ال ی، جمع واژۀ الیه. (منتهی الارب، رجوع به الیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ ذَ نِ)
تثنیۀ الّذی. آن دومذکر. آن دو که. دو مردی که. رجوع به الّذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ نَ)
آن مردان. آن جماعت مذکر. مردانی که. کسانی که. جمع واژۀ الّذی. رجوع به الّذی شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
به یونانی عصارۀ قثاءالحمار است.
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَیْ یا)
جمع واژۀ اللتیا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و التی و اللتیا شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَیْ یا نِ)
تثنیۀ اللّتیّا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و اللتیا و التی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَ نِ)
آن دو مؤنث که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). تثنیۀ التی در حال نصب و جر. آن دو زن که. رجوع به التی و الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ نِ / اَلْ لَ ذانْ نِ)
آن دو مذکر که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). تثنیۀ الذی در حالت رفع. آن دو مرد که. (از اقرب الموارد). آن دو که. دو چیزی که. رجوع به الّذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ ذَیْ یو)
جمع واژۀ اللذیا که مصغر الذی است. رجوع به اقرب الموارد و ’الذی’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ ذَ نِ)
آن دو مذکر که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). تثنیۀ الذی در حالت نصب و جر. آن دو مرد که. آن دو که. رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ / لُ تَیْ یا)
مصغر الّتی. رجوع به اقرب الموارد و التی شود.
لغت نامه دهخدا
(اَلْلَ)
صورتی از الّذی. (از اقرب الموارد). رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ)
مثنای الذی یا اللذی بحذف نون. رجوع به اقرب الموارد و الذی شود
لغت نامه دهخدا
صدیق اکبر، (از آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لاه)
یعنی دوست خدا. نامی از نامهای مردان
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
یکی از شهرهای ممالک متحدۀ آمریکا، مرکز ایالت واشینگتن. سکنۀ آن 15800 تن است
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لاه)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25هزارگزی جنوب خاورخوسف، در دامنه واقع و معتدل است. سکنۀ آن 5 تن شیعۀ فارسی زبانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
آن دو مذکر که (ترجمان القران ترتیب عادل ص 13) صیقه تثنیه مذکر (اسم موصول) در حالت رفعی و اللذین در حالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللتین
تصویر اللتین
آن دو مونث که
فرهنگ لغت هوشیار
جمع، ولی، یاران، دوستان خدا، عارفان، خداوندان کارها، بزرگان کشور، نزدیکان، برگزیدگان خدا، مردمان مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المپیا
تصویر المپیا
یکی از شهرهای آمریکا، مرکز ایالت واشنگتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخلیا
تصویر اخلیا
جمع خلی، آسوده دلان سبکباران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللذین
تصویر اللذین
آن دو مذکر که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
منسوب به الله خدایی، مرد کامل رشید از نقص رسته: (روح را تاثیر آگاهی بود هر کرا این پیش اللهی بود) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
((اَ لْ لا))
منسوب به الله، خدایی، مرد کامل، از نقص رسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولیا
تصویر اولیا
سرپرستان
فرهنگ واژه فارسی سره