جدول جو
جدول جو

معنی اللتی - جستجوی لغت در جدول جو

اللتی
(اَلْ لَ تَ)
تثنیۀ الّتی در حالت نصب و جر. رجوع به اقرب الموارد ذیل ’لتی’ و هم مادۀ التی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَلْ لَ تَ نِ)
آن دو مؤنث که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). تثنیۀ التی در حال نصب و جر. آن دو زن که. رجوع به التی و الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ / لُ تَیْ یا)
مصغر الّتی. رجوع به اقرب الموارد و التی شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ تی ی)
مرد رسا در امور. (منتهی الارب). مردی که روان باشد در کار و کارگذار. (لغت خطی). مرد چابک و زیرک و ماهر در کار. (ناظم الاطباء). مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. (از قطر المحیط) (از المنجد). و رجوع به اصلات و اصلیت و مصلات و مصلت و مصلت و منصلت شود، چیزهای اصلی. (ناظم الاطباء).
- حروف اصلیه، حروفی باشند که در صرف کلمه باقی و پایدارند، در برابر حروف زایده. رجوع به حرف زائد و کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 355 شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ)
تثنیۀ الّتی. رجوع به اللتان و اقرب الموارد ذیل ’لتی’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آن جماعت مؤنث که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). ج الّتی. آن زنان که. اللائی. رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لا)
منسوب به اﷲ. خدایی. مرد خدایی. خداپرست.
- اللهیان، مردان خدا:
باز وقت صبح چون اللهیان
برزنند از بحر سر چون ماهیان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَلْلَ)
صورتی از الّذی. (از اقرب الموارد). رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ)
قلعه ایست محکم و شهریست نزدیک تفلیس بین آن و ارزروم مسافت سه روز راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ)
صورتی از الّتی. رجوع به الّتی و اقرب الموارد ذیل ’لتی’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَیْ یا نِ)
تثنیۀ اللّتیّا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و اللتیا و التی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَیْ یا)
جمع واژۀ اللتیا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و التی و اللتیا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اللتین
تصویر اللتین
آن دو مونث که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
منسوب به الله خدایی، مرد کامل رشید از نقص رسته: (روح را تاثیر آگاهی بود هر کرا این پیش اللهی بود) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعد اللتیا واللتی
تصویر بعد اللتیا واللتی
پس از چنان و چنین بعد از کوشش و مجادله بسیار: (روستایی بین که از بدبیتی میکند بعد اللتیا والتی) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
((اَ لْ لا))
منسوب به الله، خدایی، مرد کامل، از نقص رسته
فرهنگ فارسی معین