جدول جو
جدول جو

معنی القور - جستجوی لغت در جدول جو

القور(اَ)
مرکز دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، در 29 هزارگزی شمال خاوری بیرجند. کوهستانی و گرمسیر است. سکنۀ آن 221 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات، و محصول آن غلات و میوه و آلوبخارا است. شغل اهالی زراعت، گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد، و از کلاته عبدالله میتوان ماشین برد. مزرعۀ استاد محمد حسن و چند مزرعۀ دیگر جزء همین ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زادگاه ناحوم نبی بود. بنا بعقیدۀ یهود قصبۀ القوش که قبر این پیغمبر در آنجاست در موصل، و بقولی در ’جلیل’ واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به القوشی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
شهری است در اسپانیا بر ساحل رود شطووبر. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 88). و رجوع به همین کتاب ص 78 و 88 و 308 و 346 و 425 و کلمه قصر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قُ)
شهری است در اسپانیا. رجوع به قدور شود، فرستادن پیغام. (مصادر زوزنی). رسانیدن رسالت و پیغام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
چاهک پشت دانۀ خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان زاوه است که در بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سرگین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش حومه شهرستان بیرجند است که محدود است از طرف خاور به دهستان شاخنات و بهارجانات، از طرف جنوب به دهستان مرکزی قاین، از طرف جنوب باختری بدهستان مرکزی خوسف. هوای آبادیهایی از این دهستان که در قسمت جلگه واقعند گرمسیر، و قسمتهای کوهستانی معتدل است. آب آن از قنوات و چشمه سار و چاه تأمین میشود، و آب آشامیدنی بعضی از آبادیها شور است. این دهستان دارای 153 آبادی بزرگ و کوچک، و مجموع نفوس آنها 17857 تن است. محصول عمده آن غلات، ارزن، پنبه و میوه، و شغل مردان زراعت وگله داری، و صنایع دستی زنان قالیچه و پلاس و کرباس وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، در 48 هزارگزی خاور فریمان، سر راه مالرو جنت آباد به فریمان. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 144 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات، و محصول آن غلات و بن شن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
هضبه های کوچک. تلهای خرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
پارسی است و درست آن: باغور توضیح برای ترکیبات بلقور نیز به (بلغور) رجوع شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقور
تصویر اقور
آغوز گردو
فرهنگ لغت هوشیار