اروپاییان این کلمه را به جزیره ای واقع در خلیج بمبئی از هندوستان و به شهر غارپور (یا غاری پور) واقع در ساحل آن جزیره اطلاق کنند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
اروپاییان این کلمه را به جزیره ای واقع در خلیج بمبئی از هندوستان و به شهر غارپور (یا غاری پور) واقع در ساحل آن جزیره اطلاق کنند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
نام نهری است در جهت جنوبی ایتالیا. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود، اوقاص من بنی فلان، ناکسان و فرومایگان ایشان. رجوع به اوقاس شود، جمع واژۀ وقص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چوب ریزه های شکسته که از آن آتش افروزند و مال افزون بر نصاب که از آن مال زکوه واجب دارند. (آنندراج). آنچه میان دو نصاب باشد و از آن چیزی ندهند واو را اوقاص گویند. (تاریخ قم). رجوع به وقص شود
نام نهری است در جهت جنوبی ایتالیا. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود، اوقاص من بنی فلان، ناکسان و فرومایگان ایشان. رجوع به اوقاس شود، جَمعِ واژۀ وَقَص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چوب ریزه های شکسته که از آن آتش افروزند و مال افزون بر نصاب که از آن مال زکوه واجب دارند. (آنندراج). آنچه میان دو نصاب باشد و از آن چیزی ندهند واو را اوقاص گویند. (تاریخ قم). رجوع به وقص شود
جزیره ایست از نیل، مقابل آسوان (واقع در مصر) که در عهد فراعنه آباد و دارای تمدن بوده است. نام کنونی آن جزیره آسوآن است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 وایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 و 2 (فهرست) شود
جزیره ایست از نیل، مقابل آسوان (واقع در مصر) که در عهد فراعنه آباد و دارای تمدن بوده است. نام کنونی آن جزیره آسوآن است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 وایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 و 2 (فهرست) شود
اندوختن. (فرهنگ رشیدی). اندوختن و جمع کردن. (فرهنگ جهانگیری). کسب کردن و جمع کردن. (فرهنگ میرزا ابراهیم). کسب کردن و گرد کردن. (شرفنامۀ منیری). بهم رسانیدن و اندوختن و جمع کردن. (انجمن آرا) (برهان قاطع). الفختن. الفخدن. الفغدن. الفنجیدن. (فرهنگ رشیدی). الفیدن. (برهان قاطع)
اندوختن. (فرهنگ رشیدی). اندوختن و جمع کردن. (فرهنگ جهانگیری). کسب کردن و جمع کردن. (فرهنگ میرزا ابراهیم). کسب کردن و گرد کردن. (شرفنامۀ منیری). بهم رسانیدن و اندوختن و جمع کردن. (انجمن آرا) (برهان قاطع). اَلفَختَن. اَلفَخدَن. اَلفَغدَن. اَلفَنجیدَن. (فرهنگ رشیدی). اَلفیدَن. (برهان قاطع)