- العث(اَ عَ)
آهسته رو گران سنگ. (منتهی الارب). آنکه سنگین باشد و به کندی راه رود. مؤنث: لعثاء. (از اقرب الموارد) ، الغاز یمین، توریه در قسم. رجوع به توریه شود، کندن موش سوراخ خود را چنانکه پیچ و خم داشته باشد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، در اصطلاح، علمی است که مقصود از آن دلالت الفاظ بمراد است بطور پوشیده در غایت، لیکن نه چنانکه ذهن سلیم از دریافتن آن ناتوان باشد بلکه آن را بپسندد و او را بدان انبساط دست دهد، و شرطآن اینست که مراد از الفاظ، ذوات موجود در خارج باشند و فرق آن با معمی ̍ همین است. (از کشف الظنون ج 1 ستون 149). و رجوع به همین کتاب و مادۀ لغز شود
