پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی). پنهان داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). پوشانیدن و پنهان داشتن از کسی. (از اقرب الموارد). بازماندن غریم از حق. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گرانبار و نرم رفتن شتر و آماده شدن آن بگرفتن سر کسی یا خشم گرفتن یا باربار نگریستن و چشم پوشیدن آن. یقال: العف الاسد، یعنی نگریست، پس چشم پوشید و سپس دوباره نگریست. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). الغاف. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی). پنهان داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). پوشانیدن و پنهان داشتن از کسی. (از اقرب الموارد). بازماندن غریم از حق. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گرانبار و نرم رفتن شتر و آماده شدن آن بگرفتن سر کسی یا خشم گرفتن یا باربار نگریستن و چشم پوشیدن آن. یقال: العف الاسد، یعنی نگریست، پس چشم پوشید و سپس دوباره نگریست. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). اِلغاف. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
جمع واژۀ لطف. نوازشها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). لطفها. مهربانیها. رجوع به لطف شود: بر حال گذشتۀ ما هرگز نکنی حسرت امید به الطافش آینده همی دارم. خاقانی. عهد ملاقات تازه شد و در حق یکدیگر الطاف بسیار کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 215). سلطان در مقابلۀ آن اضعاف تقدیم فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 292). حسن صفتی است از اوصاف او، و ابداع عبارتی است از صنعت الطاف او. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 422). بازآمد کای محمد عفو کن ای ترا الطاف علم من لدن. مولوی. خداوندا به الطافت صلاح آر که مسکین و پریشان روزگاریم. سعدی. - الطاف خداوندی، توفیق و عصمت و رحمت و رفقی که بر بندگان مبذول میفرماید. (ناظم الاطباء) : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی. حافظ. - الطاف دوستان، همراهی در کارها و نیکویی آنان. (ناظم الاطباء).
جَمعِ واژۀ لُطف. نوازشها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). لطفها. مهربانیها. رجوع به لطف شود: بر حال گذشتۀ ما هرگز نکنی حسرت امید به الطافش آینده همی دارم. خاقانی. عهد ملاقات تازه شد و در حق یکدیگر الطاف بسیار کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 215). سلطان در مقابلۀ آن اضعاف تقدیم فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 292). حسن صفتی است از اوصاف او، و ابداع عبارتی است از صنعت الطاف او. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 422). بازآمد کای محمد عفو کن ای ترا الطاف علم من لدن. مولوی. خداوندا به الطافت صلاح آر که مسکین و پریشان روزگاریم. سعدی. - الطاف خداوندی، توفیق و عصمت و رحمت و رفقی که بر بندگان مبذول میفرماید. (ناظم الاطباء) : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی. حافظ. - الطاف دوستان، همراهی در کارها و نیکویی آنان. (ناظم الاطباء).