جدول جو
جدول جو

معنی الدانه - جستجوی لغت در جدول جو

الدانه
شارع الدانه، شارعی در بلدۀ قاصری به اسپانیا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ نَ)
اسم شهر همدان است. در کتیبۀ تیگلات پالسر اول (در حدود 1100 قبل از میلاد) پادشاه آشور. و این قدیمترین محلی است که اسم این شهر قدیمی در آن آمده است. در کتیبه های هخامنشی اسم این شهر هگمتان است که بعقیده بعضی هنگمتان تلفظ میشده. هردوت اسم این شهر را آگباتان ضبط کرده است. (از ایران باستان حسن پیرنیا ص 178). ورجوع به همدان و هگمتان و آگباتان و اکباتان شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
آلوکک. درختی است که در رامسر و شهسوار بدین نام خوانند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یعنی خداوند خلق میکند، نام اشخاص معدودی از نسل قورح که در عهد عتیق مذکورند: اول پدرسموئیل و شوی حنّا که معروفتر از همه و شخصی عبرانی و متقی بود، دوم نام سه تن از بنی قورح که پیش از داود بودند. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 95 و 96 شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ نَ / نِ)
قسمی شتر، و امروز شاهسونان ’اروانه’ گویند. (یادداشت مؤلف) :
آن تجمل ز وی جمل نکشد
خنگل و بیسراک و الوانه.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(اَلْ نَ)
بزرگ سرین. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
هیل که به تازی قاقلۀ صغار گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ال دانی از پزشکان مغرب و فرزند ابواسحاق ابراهیم است و بدوران ناصربن مستنصر خلیفه در مراکش درگذشت، وی از مردم شهر دانیۀ اسپانیا (اندلس) است، (قاموس الاعلام ترکی)، ویرا به صناعت طب عنایتی بود، اصل وی از بجایه است و از آنجا به پایتخت انتقال کرد و امین بیمارستان گشت و طبیب پایتخت، و دو فرزند وی نیز همین کار داشتند، پسر بزرگتر او ابوعلی عبداﷲ محمد در جنگ عقاب به اندلس در رکاب ناصر درگذشت و خود دانی در مراکش بعهد مستنصر بن ناصر بمرد، (عیون الانباء ج 2 ص 79) (البیمارستانات فی الاسلام ص 282)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ)
گلی است صحرایی که آنرا خیری برّی گویند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غُ چَ / چِ خوا / خا)
فرومایه و ضعیف گردانیدن، مردی که موی اولین و کوچک بر تن وی برآمده باشد. (منتهی الارب) ، شتر بسیارموی. مؤنث: دبّاء
لغت نامه دهخدا
تصویری از لدانه
تصویر لدانه
نرم گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادانه
تصویر ادانه
فرومایگی، وام دهی ارختن (محکومیت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
الوالدين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
Parental
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به فرانسوی
برنج خوب به بار نیامده، برنجی که خوب نپخته است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
rodzicielski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
родительский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
батьківський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ouderlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
elterlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parentale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
अभिभावकीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
والدین کا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ของผู้ปกครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
orang tua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
הוֹרִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
父母的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
wa wazazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
부모의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ebeveynle ilgili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
পিতামাতার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
親の
دیکشنری فارسی به ژاپنی