کلمه ایست بجای اناحاقن (حاقن، آنکه بول خود را حبس کرده باشد) ، که شاگردان در مقام کسب اجازه به استاد معلم میگفتند. (یادداشت مؤلف) ، آنکه بن رانهای وی گندیده باشد. المنتن الارفاغ. (از اقرب الموارد). شمغنده. (مصادر زوزنی)
کلمه ایست بجای اناحاقن (حاقن، آنکه بول خود را حبس کرده باشد) ، که شاگردان در مقام کسب اجازه به استاد معلم میگفتند. (یادداشت مؤلف) ، آنکه بن رانهای وی گندیده باشد. المنتن الارفاغ. (از اقرب الموارد). شمغنده. (مصادر زوزنی)
ماه حج ّ. ماه خداوند حج. یا ذوالحجه الحرام. ماه دوازدهم قمری از سالهای قمری عرب. پس از ذوالقعده وپیش از محرّم. و آن از اشهر حرم است و نام وی در جاهلیت برک و نیز مسبل بود. و ج آن ذوات الحجه است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه گوید: ثم ذوالحجه (ای بعد ذوالقعده) لأنه الشهر الّذی کانوا یحجون فیه. و هم در آن کتاب درموضع دیگر گوید: ذوالحجه: فی الیوم الأوّل زوج رسول اﷲ ابنته فاطمه من ابن عمّه علی ابن ابیطالب. و العشر الأول من هذا الشهر یسمی المعلومات و الحرم ایضاً و یقال أنها هی التی اتم ّ اﷲ الوعد بها مع موسی و هو قوله: و واعدنا موسی ثلثین لیلهً. (قرآن 142/7). (و هی لیالی ذی القعده) و اتممناها بعشر (و هی الحرم) .و الیوم الثامن منه یسمّی الترویه، لأن ّ سقایهالحاج بالمسجد الحرام کانت تملأ فی الجاهلیّه و الاسلام و یسقی الحجیج منه حتی یروون و قیل بل لأنّهم کانوا یحملون الماء من مکه علی الروایا و هی الجمال التّی یستقی علیه الماء و قیل بأن ّ فیه فجّر اﷲ لاسماعیل عین زمزم فشرب منها حتّی روی و قیل بأن ّ فیه تجلی الرّب للجبل کما ذکر فی قصه موسی. و الیوم التاسع یسمی عرفه. و هو یوم الحج الاکبر بعرفات و یسمی بذلک لتعارف الناس فیه وقت مجتمعهم لقضاء المناسک و قیل بل سمّی لتعارف آدم و حوّا بعد هبوطهما من الجنه فی موضع مجتمعالناس فیه و هو عرفات و فیه اصطفی اﷲ ابراهیم خلیلا و یسمی ایضاً یوم العفو. و الیوم العاشر یسمی یوم الأضحی و یوم النحر، لنحر القرابین و الهدی فیه و هو آخر ایّام الحج. و فیه فدی الذبیح بالکبش و قیل أن ّ فیه خلق الصراط للحساب و القضاء و الیوم الحادی عشر یوم القرّ، لان ّ الناس یستقرون فیه بمنی و الیوم الثانی عشر، یوم النفر، لأن الناس ینفرون فیه متعجلین و ایام التشریق هی الیوم الحادی عشر و الثانی عشر و الثالث عشرو سمیت بذلک لأن لحوم الأضاحی تشرق فیها و یقال سمّیت بذلک من قولهم: اشرق ثبیر کما نغیر. و قال ابن الأعرابی سمیت بذلک لأن ّ الهدی لاینحر حتی اتشرق الشمس وهی الّتی قال اﷲ فیها: و اذکروا اﷲ فی ایام معدودات. و یکبر عقبها و قبلها عقب کل صلوه. و للفقهاء فیمابینهم اختلافات فی اوائل صلوهالتکبیر و اواخرها و حدودها متعلقه بصناعتهم. و فی السابع عشر قتل عثمان بن عفّان رضی اﷲ عنه و الیوم الثامن عشر یسمّی غدیر خم، و هو اسم مرحله نزل بها النّبی علیه السلام عند منصرفه من حجهالوداع و جمعالقتب و الرّحال و علاها، آخذاً بعضد علی بن ابیطالب علیه السلام و قال: ایّها الناس ! الست اولی بکم من انفسکم ؟ قالوا بلی، قال فمن کنت مولاه فعلی ّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق ّ معه حیثما دار. و یروی انّه رفع رأسه السماء و قال اللّهم هل بلغت ؟ ثلثاً. و فی الرابع و العشرین تصدّق امیرالمؤمنین بخاتمه و هو راکع. و فی الخامس و العشرین قتل عمر بن الخطاب و فیه نزلت سوره هل اتی. و فی السادس و العشرین نزل الاستغفار علی داود. و فی التاسع و العشرین وقعه الحره و هی التی قتل فیها بنوامیّه اهل المدینه و انتهبت اموالهم و هتکت ستورالمهاجرین و الأنصار و فضحت نساؤهم. فلعن اﷲ من لعنه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه وآله من المحدثین فی المدینه و جعلنا غیر راضین بالفساد فی ارض اﷲ. انه خیر موفق و معین و له الحمد بلا نهایه
ماه حَج ّ. ماه خداوند حج. یا ذوالحجه الحرام. ماه دوازدهم قمری از سالهای قمری عرب. پس از ذوالقعده وپیش از محرّم. و آن از اشهر حرم است و نام وی در جاهلیت بُرَک و نیز مسبل بود. و ج آن ذوات الحجه است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه گوید: ثم ذوالحجه (ای بعد ذوالقعده) لأنه الشهر الّذی کانوا یحجون فیه. و هم در آن کتاب درموضع دیگر گوید: ذوالحجه: فی الیوم الأوّل زوج رسول اﷲ ابنته فاطمه من ابن عمّه علی ابن ابیطالب. و العشر الأول من هذا الشهر یسمی المعلومات و الحرم ایضاً و یقال أنها هی التی اتم ّ اﷲ الوعد بها مع موسی و هو قوله: و واعدنا موسی ثلثین لیلهً. (قرآن 142/7). (و هی لیالی ذی القعده) و اتممناها بعشر (و هی الحرم) .و الیوم الثامن منه یسمّی الترویه، لأن ّ سقایهالحاج بالمسجد الحرام کانت تملأ فی الجاهلیّه و الاسلام و یسقی الحجیج منه حتی یروون و قیل بل لأنّهم کانوا یحملون الماء من مکه علی الروایا و هی الجمال التّی یستقی علیه الماء و قیل بأن ّ فیه فَجَّرَ اﷲ لاسماعیل عین زمزم فشرب منها حتّی روی و قیل بأن ّ فیه تجلی الرّب للجبل کما ذکر فی قصه موسی. و الیوم التاسع یسمی عرفه. و هو یوم الحج الاکبر بعرفات و یسمی بذلک لتعارف الناس فیه وقت مجتمعهم لقضاء المناسک و قیل بل سمّی لتعارف آدم و حوّا بعد هبوطهما من الجنه فی موضع مجتمعالناس فیه و هو عرفات و فیه اصطفی اﷲ ابراهیم خلیلا و یسمی ایضاً یوم العفو. و الیوم العاشر یسمی یوم الأضحی و یوم النحر، لنحر القرابین و الهدی فیه و هو آخر ایّام الحج. و فیه فدی الذبیح بالکبش و قیل أن ّ فیه خلق الصراط للحساب و القضاء و الیوم الحادی عشر یوم القرّ، لان ّ الناس یستقرون فیه بمنی و الیوم الثانی عشر، یوم النفر، لأن الناس ینفرون فیه متعجلین و ایام التشریق هی الیوم الحادی عشر و الثانی عشر و الثالث عشرو سمیت بذلک لأن لحوم الأضاحی تشرق فیها و یقال سمّیت بذلک من قولهم: اشرق ثبیر کما نغیر. و قال ابن الأعرابی سمیت بذلک لأن ّ الهدی لاینحر حتی اتشرق الشمس وهی الّتی قال اﷲ فیها: و اذکروا اﷲ فی ایام معدودات. و یکبر عقبها و قبلها عقب کل صلوه. و للفقهاء فیمابینهم اختلافات فی اوائل صلوهالتکبیر و اواخرها و حدودها متعلقه بصناعتهم. و فی السابع عشر قتل عثمان بن عفّان رضی اﷲ عنه و الیوم الثامن عشر یسمّی غدیر خم، و هو اسم مرحله نزل بها النّبی علیه السلام عند منصرفه من حجهالوداع و جمعالقتب و الرّحال و علاها، آخذاً بعضد علی بن ابیطالب علیه السلام و قال: ایّها الناس ! الست اولی بکم من انفسکم ؟ قالوا بلی، قال فمن کنت مولاه فعلی ّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق ّ معه حیثما دار. و یروی انّه رفع رأسه السماء و قال اللّهم هل بلغت ؟ ثلثاً. و فی الرابع و العشرین تصدّق امیرالمؤمنین بخاتمه و هو راکع. و فی الخامس و العشرین قتل عمر بن الخطاب و فیه نزلت سوره هل اتی. و فی السادس و العشرین نزل الاستغفار علی داود. و فی التاسع و العشرین وقعه الحره و هی التی قتل فیها بنوامیّه اهل المدینه و انتهبت اموالهم و هتکت ستورالمهاجرین و الأنصار و فضحت نساؤهم. فلعن اﷲ من لعنه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه وآله من المحدثین فی المدینه و جعلنا غیر راضین بالفساد فی ارض اﷲ. انه خیر موفق و معین و له الحمد بلا نهایه
نام نوعی قماش است. (سنگلاخ). جامۀ راه راه، رنگارنگ، مخفف الاجۀ ترکی. رجوع به الچه شود: گشاده بر رخ کمخات دیدۀ الجه بدان دلیل که این ناظرست و آن منظور. نظام قاری. چشمهای الجه باز بروی مله ایست همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار. نظام قاری (ص 14)
نام نوعی قماش است. (سنگلاخ). جامۀ راه راه، رنگارنگ، مخفف الاجۀ ترکی. رجوع به الچه شود: گشاده بر رخ کمخات دیدۀ الجه بدان دلیل که این ناظرست و آن منظور. نظام قاری. چشمهای الجه باز بروی مله ایست همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار. نظام قاری (ص 14)
یا الچه یا الجی، مال و جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (آنندراج). مال غارت و اسرائی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (فرهنگ نظام) : گر صاحب زمان را وقت ظهور میبود از بهر الجه میرفت دنبال لشکر او. واله هروی (در هجو ترکی از آنندراج)
یا الچه یا الجی، مال و جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (آنندراج). مال غارت و اسرائی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (فرهنگ نظام) : گر صاحب زمان را وقت ظهور میبود از بهر الجه میرفت دنبال لشکر او. واله هروی (در هجو ترکی از آنندراج)
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان در 17 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 2 هزارگزی باختر راه فرعی اسدآباد به آجین. در دامنه واقع و سردسیر است. سکنۀ آن 170 تن شیعه هستند و به کردی و فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشودو محصول آن غلات، و حبوبات، لبنیات و قیسی و شغل مردم زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان قالیبافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان در 17 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 2 هزارگزی باختر راه فرعی اسدآباد به آجین. در دامنه واقع و سردسیر است. سکنۀ آن 170 تن شیعه هستند و به کردی و فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشودو محصول آن غلات، و حبوبات، لبنیات و قیسی و شغل مردم زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان قالیبافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف دزی آرد: ترکی است بمعنی رنگارنگ. پارچۀ ابریشمی مخطط. در کتاب فرهنگ فرانسه - عربی تألیف الیوس بکتور چ 2 پاریس بسال 1864 XII 308 آمده: پارچه های ابریشمی و پنبه ای دو نوعند یکی را الاجا شامی و دیگری را الاجا هندی نامند. (دزی). و رجوع به الاچه شود
مؤلف دزی آرد: ترکی است بمعنی رنگارنگ. پارچۀ ابریشمی مخطط. در کتاب فرهنگ فرانسه - عربی تألیف الیوس بکتور چ 2 پاریس بسال 1864 XII 308 آمده: پارچه های ابریشمی و پنبه ای دو نوعند یکی را الاجا شامی و دیگری را الاجا هندی نامند. (دزی). و رجوع به الاچه شود
آخرین ماه سال قمری عرب و مسلمانان و آن بین ذوالقعده و محرم (سال بعد) قرار دارد ذی الحجه ذی حجه: (تا ذوالقعده بگذشت و ذوالحجه اندر آمد) توضیح وجه تسمیه بمناسبت آنست که در عهد جاهلیت دین ماه حج می گزارند. واپسین ماه سال تازی
آخرین ماه سال قمری عرب و مسلمانان و آن بین ذوالقعده و محرم (سال بعد) قرار دارد ذی الحجه ذی حجه: (تا ذوالقعده بگذشت و ذوالحجه اندر آمد) توضیح وجه تسمیه بمناسبت آنست که در عهد جاهلیت دین ماه حج می گزارند. واپسین ماه سال تازی