- التیاح
- تشنگی، دمیدن ستاره
معنی التیاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویران کردن
شادمانی شاد شدن، آسایش یافتن
بهم پیوند زدن، سازگاری میان دوچیز، بهبودی یافتن زخم
دوستی ناب
سوزش دل، آرزومندی
دشوار گشتن
پسر خواندن پسر خواندگی
درآمیختن، درنگی کردن، فربه شدن، بند کردن، توانا شدن
دادن بخشیدن
راحت یافتن، آرام شدن، شاد شدن، شادمانی
به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم، به هم پیوند دادن، سازش دادن، سازگاری میان دو چیز
التیام یافتن: سر به هم آوردن زخم، علاج شدن، بهبود یافتن
التیام یافتن: سر به هم آوردن زخم، علاج شدن، بهبود یافتن
خریدن، خریداری
خود پوشیدن
خوب درخشیدن برق
به تو رفتن به اندرون چیزی شدن درونروی
راه بریدن در نور دیدن بگشتن رفت و برگشت گذشتن از جایی و رفتن بگذشتن
جامه پوشی
ورزیدن
دشمنیاری
بزرگ منشی و گردنکشی کردن
گزیدن، گزین کردن
حیله ومکر کردن
استوار کاری کردن، به هوش کاری کردن، دور اندیشی
نیاز نیازمندی، بی چیزی نیازش تنگ روزگی بی برگی اپایست نیازمند گشتن حاجتمند شدن فقر، بی چیزی حاجتمندی، نیازمندی، نیاز حاجت
جمع احتیال
بهره ستانی (در بازرگانی) بهره خوری سود گرفتن
خواستن، شکارجستن
هراسیدن ترسیدن
ریاضت کشیدن
نیکو شدن حال کسی نیکو شدن احوال، حسن حال
جستن، خواهانی
شک کردن، به شک افتادن