جدول جو
جدول جو

معنی اقیانوسیه - جستجوی لغت در جدول جو

اقیانوسیه(اُقْ سی یَ)
یکی از قطعات پنجگانه دنیا و یکی از بزرگترین مجمع الجزایر اقیانوس کبیر بین آسیا از طرف مغرب و آمریکا از مشرق واقع شده و اغلب این جزایر آتشفشانی هستند. اقیانوسیه به سه قسمت بزرگ تقسیم میشود، مالزی، ملانزی، پولی نزی. جمعیت آن بالغ بر 65 میلیون نفر و مساحت آن 11300000 کیلومتر مربع است. جزایر اقیانوسیه که تحت تأثیر بادهای موسمی واقع شده اند دارای آب و هوای گرم و بارانی و بجهت نزدیکی با دریا معتدل و بی آزار است. سواحل اقیانوسیه بجهت داشتن تخته سنگهای فراوان خطرناک میباشد. نباتات و حیواناتی که معمولا در سایر قاره های یافته میشوددر آن دیده نمیشود. فرانسویها، انگلیسی ها، هلندیها، پرتقالیها، امریکائیها و ژاپونیها مؤسسات بیشماری در اقیانوسیه دایر کرده اند. مذهب اسلام و بت پرستی بیشتر از مذهب کاتولیک و پروتستان در آنجا شیوع دارد، کارگر شدن شمشیر. گویند: ما اکاح فیه السیف، شمشیر در آن کارگر نشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقیانوس
تصویر اقیانوس
بحر محیط، دریای بسیار بزرگ، هر یک از پنج پهنۀ گستردۀ آب شور با دریاها و جزیره های بسیار که به هم متصل هستند و اطراف کرۀ زمین را فرا گرفته اند
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اُ / اِقْ)
نامی است که یونانیان باستان و اروپائیان به بحر محیط اطلاق میکنند. عرب این نام را پذیرفته و معرب ساخته اند. به این اسم آن مقدار آبی را که سه ربع از کرۀ زمین یعنی 374 میلیون کیلومتر مربع را احاطه کرده است می نامند. علمای جغرافیا نوعاً اقیانوس را تقسیم کرده اند به: 1- اقیانوس منجمد شمالی. 2- اقیانوس منجمد جنوبی. 3- اقیانوس اطلس. 4- اقیانوس کبیر که جزء غربی آنرا اقیانوس هندنیز مینامند. (ناظم الاطباء). اوقیانوس:
در آن ژرف دریا شگفتی بماند
که یونانیش اوقیانوس خواند.
نظامی، دادن عطا. دهش، گویند: ما اکاحه، ای ما اعطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقیانوس
تصویر اقیانوس
دریای بسیار بزرگ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیانوس
تصویر اقیانوس
((اُ))
مأخوذ از یونانی. دریای بسیار بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقیانوس
تصویر اقیانوس
ابردریا، ژرف دریا
فرهنگ واژه فارسی سره
بحر، دریا، قلزم، یم
متضاد: بر، خشکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
محيطيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
Oceanic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
océanique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
oceanico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
سمندری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
океанический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
ozeanisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
океанічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
oceaniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
海洋的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
oceânico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
wa baharini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
মহাসাগরীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
oceánico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
okyanusal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
해양의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
海洋の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
महासागरीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
lautan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
ทางทะเล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
oceaan-
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اقیانوسی
تصویر اقیانوسی
אוקייני
دیکشنری فارسی به عبری