- اقلیت
- بخش کمتر، کمترین، کمتری
معنی اقلیت - جستجوی لغت در جدول جو
- اقلیت
- اندک بودن، اندکی کم بودن، اقلیت مذهبی
- اقلیت
- کم بودن، جمعیت یا گروهی که دارای نژاد، مذهب یا آداب و رسوم خاصی باشند و نسبت به عموم مردم تعدادشان کم باشد
- اقلیت ((اَ قَ یَّ))
- کم بودن، قسمت کمتر، بخش کمتر، گروهی از افراد یک کشور یا یک شهر که دین یا نژادشان با اکثریت مردم آن جا فرق داشته باشد
- اقلیت
- Minority
- اقلیت
- меньшинство
- اقلیت
- Minderheit
- اقلیت
- меншість
- اقلیت
- mniejszość
- اقلیت
- minoria
- اقلیت
- minoranza
- اقلیت
- minoría
- اقلیت
- minorité
- اقلیت
- minderheid
- اقلیت
- กลุ่มน้อย
- اقلیت
- minoritas
- اقلیت
- إجباريّةٌ
- اقلیت
- अल्पसंख्यक
- اقلیت
- מִינּוֹרִיּוּת
- اقلیت
- azınlık
- اقلیت
- wachache
- اقلیت
- সংখ্যালঘু
- اقلیت
- اقلیت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسری دیرینگی دیرینگی قدم همیشگی هرگزی. جاودانی، ازلی بودن
آب و هوا
کمیستی
ماخوذ از یونانی، مملکت، کشور، ناحیه
کلید
لیاقت، سزاواری
پیشی تقدم
ازلی بودن، دیرینگی، جاودانگی
کلید، وسیله ای فلزی برای باز کردن قفل