- اقل
- کمتر
معنی اقل - جستجوی لغت در جدول جو
- اقل
- کمتر و اندکتر
- اقل
- کمتر، اندک تر، کمترین
- اقل ((اَ قَ لّ))
- کمتر، اندک تر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست کم
ترکی پسر بچه پسرک ریتک
نره نبریده دول نبریده
زرد دندان مرد
برگشته لب لب شکری
کمترین دست کم کمیست
گول، تره فروش، زمین سبز، دانه خور پرنده نشمه دار چوغان از گیاهان
خردمند، زیرک
روشنگر
سنگین، بیمار سخت
پابرهنه
گریزنده
زداینده
نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
مفرد واژۀ عقلا، دانا، هوشیار، زیرک، خردمند، در فقه دهندۀ دیۀ مقتول
خردمند، دانا، هوشیار
دست کم باری کمتر: رسول الله صلی الله علیه وسلم می گفتی: اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ولااقل من ذلک. مرا یک چشم زدن باخود باز مگذار و کم از آن
آنکه چیزی را از جائی بجائی میبرد، نقل کننده خبر، راوی، روایت کننده
вменяемый
vernünftig
здоровий
zdrowy na umyśle
sensato
cuerdo
sano di mente
gezond van geest