جدول جو
جدول جو

معنی اقفیطاط - جستجوی لغت در جدول جو

اقفیطاط(اِ)
تن دادن بز و گوسفند ماده و نر را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ اَ)
دوموی شدن. (منتهی الارب). نیم پیر شدن.
لغت نامه دهخدا
(کُ لَهْ)
ارقطاط. (منتهی الأرب). پیسه گردیدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزرگ و فربه شدن زیر شکم و لاغر و باریک گردیدن پایین آن یا شکن افتادن در شکم و درآمدن بعضی آن در بعضی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیچان گشتن موی و سخت گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
گام نزدیک نهادن در رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نرم و شادان رفتن، بی آب و گیاه گردیدن جای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی آب و گیاه و مردم شدن مکان. (از اقرب الموارد) ، از اهل دورافتادن مرد بصحراء، بی طعام شدن. بی نان و خورش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گرسنه گشتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، تهی شدن تن از گوشت و سر از موی. (از اقرب الموارد) ، جایی را بی آب و گیاه و مردم یافتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
بریدن یا بر پهنا بریدن یا بریدن چیزی درشت و سخت را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، توانا گشتن، جهت خود گزیدن چیزی را، سرزنش کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، افزودن در ارز چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افزودن در قیمت چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ قطّ. (ناظم الاطباء). رجوع به قط شود
لغت نامه دهخدا