کوهی است در دیار بنی عامر بن صعصعه. و بقول ’بکری’ نام عربی جایی در یمن است. امروءالقیس گوید: فلا ینکرونی اننی انا ذا کم لیالی حل الحی غولا فألعسا. (از ضمیمۀ معجم البلدان ج 1)
کوهی است در دیار بنی عامر بن صعصعه. و بقول ’بکری’ نام عربی جایی در یمن است. امروءالقیس گوید: فلا ینکرونی اننی انا ذا کم لیالی حل الحی غولا فألعسا. (از ضمیمۀ معجم البلدان ج 1)
آنکه سر بینی او بلند و براستخوان چسبان باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مؤنث: قعواء. (آنندراج) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ قلب. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ قلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ قلب، بمعنی دستانه و دست برنجن زنانه و مار سپید و پیه خرمابن. (آنندراج). رجوع به قلب شود
آنکه سر بینی او بلند و براستخوان چسبان باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مؤنث: قَعْواء. (آنندراج) (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ قِلب. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ قُلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ قُلب، بمعنی دستانه و دست برنجن زنانه و مار سپید و پیه خرمابن. (آنندراج). رجوع به قلب شود
یکی از شعرای فارسی گوی هندوستان است. پاره ای ازمنظومه ها و اشعار از وی یادگار مانده. از او است: درآن گلشن شمار بید مجنون ز تار زلف لیلی بود افزون. (از قاموس الاعلام) ، قرارنامه، تمسک. (ناظم الاطباء) ، نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدۀ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ترکیبات آن شود
یکی از شعرای فارسی گوی هندوستان است. پاره ای ازمنظومه ها و اشعار از وی یادگار مانده. از او است: درآن گلشن شمار بید مجنون ز تار زلف لیلی بود افزون. (از قاموس الاعلام) ، قرارنامه، تمسک. (ناظم الاطباء) ، نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدۀ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ترکیبات آن شود
آنکه سر شرم او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (منتهی الارب). آنکه چون مختونی زاده باشد. آنکه سر نرۀ او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، بردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
آنکه سر شرم او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (منتهی الارب). آنکه چون مختونی زاده باشد. آنکه سر نرۀ او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، بردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)