جدول جو
جدول جو

معنی اقتعاط - جستجوی لغت در جدول جو

اقتعاط(اِ)
عمامه بستن بی درآوردن آن زیر زنخ. در حدیث است: انه علیه السلام نهی عن الاقتعاط و امر بالتحلی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بر سر بستن بی تحت الحنک. (تاج المصادر بیهقی). دستار در سر بستن بی تحت الحنک. (المصادر زوزنی). عمامه بستن بر سر بی تلحی. (صراح اللغه) ، بروش دیگری رفتن. (منتهی الارب). بروشی رفتن که دیگری رفته باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقتدا کردن بکسی و بر راه وی رفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
قعده ساختن شتر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ستور را مرکب خویش ساختن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برکشیدن شمشیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برکندن از جای برکشیدن نیزه. (از اقرب الموارد) ، منت نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). منت گذاشتن. (فرهنگ فارسی معین). برشمردن نیکی های خویش برکسی. (از اقرب الموارد) :
ماه وفای ترا کسوف نامد ز غدر
گلبن جود ترا خار نگشت امتنان.
مسعودسعد.
، منت داشتن. منت پذیرفتن. سپاس داشتن. (فرهنگ فارسی معین). سپاسداری. سپاسگزاری. و رجوع به منت شود، منت و احسان و نیکویی. (ناظم الاطباء).
- امتنان داشتن، منت داشتن. (ناظم الاطباء).
- اظهار امتنان کردن، اظهار نیکویی و احسان کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ)
واشدن از کسی و جداگردیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برجستن گشن بر ماده، گشنی کند یا نه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کشیده شدن ستور. لازم و متعدی بکار رود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بسیارخاک برآوردن از چاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، محتاج گردیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بحث کردن و بازکاویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به اقتوار شود
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
بریدن یا بر پهنا بریدن یا بریدن چیزی درشت و سخت را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، توانا گشتن، جهت خود گزیدن چیزی را، سرزنش کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، افزودن در ارز چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افزودن در قیمت چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروریخته شدن روی کوه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دور کردن گل رز را و پاشیدن آن را. (منتهی الارب). دور کردن شکوفۀ رز را و استخراج نمودن آنرا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
چسبانیدن تکه اندام خود را با فرج ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بغایت سبزی و تازگی رسیدن مرغزار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قسمت کردن و بهرۀ خود گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
دارو وا بینی خویش کردن. (تاج المصادر بیهقی). دارو به بینی خویش واگرفتن. (زوزنی). خود به بینی خویش دارو ریختن. دارو به بینی کشیدن. سعوط کردن. و الاستعاط بمرارته (بمراره حجلی) کل شهر یذکی الذهن.و اذا استعط بمراره الحجل انسان فی کل یوم 3 جاد ذهنه و قل نسیانه و قوی بصره. (ابن بیطار ج 2 ص 13) ، شهد بخشیدن خواستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتعاش
تصویر ارتعاش
به لرزش در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراط
تصویر اشتراط
شرط بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتطاط
تصویر اشتطاط
ستمداوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتعال
تصویر اشتعال
افروخته شدن آتش، افروختن، در افروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعطا
تصویر استعطا
دهش جستن دهش جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استراط
تصویر استراط
فرو خوردن فرو دادن
فرهنگ لغت هوشیار
ترسیدن هراسیدن بیم یافتن بیمناکی نهازیدن (واهمه کردن) ترسیدن هراسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتعاج
تصویر ارتعاج
لرزیدن، توانمندی، فزونی داراک، پرشدن
فرهنگ لغت هوشیار
ناآرامی دلهریدن دلهره داشتن ارزیدن، مضطرب گردیدن بی آرام گردیدن، لرز لرزه لرزش جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباط
تصویر اختباط
شب دریوزگی شرم دریوزگی: گدایی با شرمزدگی در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتعاص
تصویر ارتعاص
به خود پیچیدن، گرانی گران شدن، لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتهاط
تصویر ارتهاط
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
ربط، بستن، بربستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاط
تصویر احتلاط
ستیهیدن ستیهش (لجاجت)، سوگند خوردن، ستاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
استوار کاری کردن، به هوش کاری کردن، دور اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراط
تصویر اختراط
شمشیر کشی شمشیر از نیام بر کشیدن پافشاری در گریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختطاط
تصویر اختطاط
کشکیدن (کشک کشه خط)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاط
تصویر اختلاط
آمچ آمیزش درآمیختگی خلیس، شوریدگی، همگمی آمیخته شدن، درهم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتعاث
تصویر ابتعاث
نشر، برانگیختن، فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتعاد
تصویر ابتعاد
دوری گزیدن دورشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتعاش
تصویر ارتعاش
لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
پیوستگی، پیوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اختلاط
تصویر اختلاط
درهمی، آمیزش، همامیزی
فرهنگ واژه فارسی سره