جدول جو
جدول جو

معنی افشانانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

افشانانیدن(کَ رَ کَ دَ)
سبب افشان شدن گشتن.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ کِ رَ / رِ کَ دَ)
افسانه آوردن. سبب افسانه آوردن شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ دَ)
افتادن فرمودن. افکندن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ / نِ جُ تَ)
افراشت کنانیدن. (ناظم الاطباء). فعل آن افراشت، یعنی بلندساخت و بالا برد. (برهان) (آنندراج) (از هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(کِ کَ دَ)
بلند گردانیدن. سربلندگردانیدن. دارای سربلندی کنانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ کَ دَ)
رام کنانیدن. افسون گردانیدن. سبب رام کردن شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ گُ تَ)
افشاندن. پاشانیدن. پراکنده نمودن. (ناظم الاطباء). فتالیدن. منتشر ساختن. ریختن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افشاندن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از افشانیدن
تصویر افشانیدن
افشاندن
فرهنگ لغت هوشیار