- افراط
از حد درگذشتن، از حد و اندازه تجاوز کردن، زیاده روی کردن، زیاده روی
معنی افراط - جستجوی لغت در جدول جو
- افراط (اِ)
اهل...، فرقی ازشیعه که بعضی از ائمۀ خود را بخداوند تعالی مانند میکنند و آنان را غلو نیز گویند. (از خاندان نوبختی ص 250). و رجوع به همین کتاب ذیل کلمه غالیه شود
- افراط (اَ)
جمع واژۀ فرط، کوه خرد یا سر پشته و نشان و علامت راه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). افرط. (منتهی الارب).
- افراط
آمیختن باشد ظاهراً لغتی است محلی و تنها در حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی مضبوط است. (لغت فرس اسدی ص 227)
- افراط (اِ عِ)
فرمودن کسی را کار مالایطاق، بندۀ زیرک بدست آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
- افراط
از حد درگذرانیدن، زیاده روی کردن
- افراط ((اِ))
از حد درگذشتن، زیاده روی
- افراط
زیاده روی
- افراط
اغراق، تفریط، زیاده روی، گزافه، مبالغه
متضاد: تفریط
متضاد: تفریط
- افراط
إفراطٌ
- افراط
Extravagance, Immoderacy, Intemperance
- افراط
extravagance, immodération, intempérance
- افراط
müsriflik, aşırılık, taşkınlık
- افراط
افراط، تورّم
- افراط
فضول خرچی , افراط , بے اعتدالی
- افراط
বিলাসিতা , অতিরিক্ততা , অসংযম
- افراط
kupita kiasi, kutojali
- افراط
विलासिता , अतिरेकता , असंयम
- افراط
사치 , 과도함 , 무절제
- افراط
贅沢 , 過度 , 節度の欠如
- افراط
פזרנות , הַגְזָמָה , אִי-רִסּוּן
- افراط
pemborosan, keterlaluan, ketidaksederhanaan
- افراط
ความฟุ่มเฟือย , ความมากเกินไป , การขาดความพอประมาณ
- افراط
extravagantie, overdrijving, onmatigheid
- افراط
extravagancia, desmesura, intemperancia
- افراط
stravaganza, immoderazione, intemperanza
- افراط
extravagância, imoderância, intemperança
- افراط
奢侈 , 无节制 , 过度
- افراط
ekstrawagancja, nieumiarkowanie
- افراط
розкіш , надмірність , нестриманість
- افراط
Extravaganz, Maßlosigkeit
- افراط
расточительство , чрезмерность , неумеренность
