جدول جو
جدول جو

معنی اغیر - جستجوی لغت در جدول جو

اغیر
(اَ یَ)
باغیرت تر. (ناظم الاطباء). غیورتر. (یادداشت بخط مؤلف) : و فی الحدیث: ’و کان ابراهیم (ص) غیوراً و انا اغیر منه’. (مکارم الاخلاق طبرسی). و قال (رسول اﷲ (ص)) : ما اغیرک یا ابی، انی لاغیر منک و اﷲ اغیر منی. (یادداشت مؤلف). قال رسول اﷲ (ص) : یا امه محمد ان احداً لیس اغیر من اﷲ ان یزنی عبده او تزنی امته... (تاریخ اصفهان ابونعیم ج 1ص 237).
لغت نامه دهخدا
اغیر
باغیرت تر
تصویری از اغیر
تصویر اغیر
فرهنگ لغت هوشیار
اغیر
((اَ یَ))
با غیرت تر
تصویری از اغیر
تصویر اغیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثیر
تصویر اثیر
(پسرانه)
شریف، کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشیر
تصویر اشیر
(پسرانه)
خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیر
تصویر امیر
(پسرانه)
شاه، پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیرپویا، و امیرحسین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
غیرها، حرفهای استثنا، جمع واژۀ غیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
بهتر، خوب تر، نیکوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَ)
بیونانی جوز رومی است. (فهرست مخزن الادویه). جوز رومی است و آن بار درختی باشد که صمغ آن کهربا است. و بعضی گویند چوب آن درخت کهرباست. (برهان). در برهان آمده که جوز رومی است و بار درختی است که صمغ آن کهرباست و بعضی گویند چوب آن کهرباست. برهانی ندارد و در فرهنگها هم دیده نشده، والله اعلم. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، فوت گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). میراندن. (از اقرب الموارد)
جوز رومی است و آن بار درختی باشد که صمغ آن کهربا است و بعضی برآنند که چوب آن درخت کهربا باشد. (هفت قلزم) (برهان). بیونانی جوز رومی است. (فهرست مخزن الادویه) ، یک گلۀ گوسپند. (از ناظم الاطباء). رجوع به افاه و افاً شود
لغت نامه دهخدا
(وَرْ رَ تَ)
نه دیگری:اوست و لاغیر. این است و لاغیر، اوست و نه جز او. استعانت ما از تست بس و لاغیر. که هریک از باد غرور دم انا و لاغیری میزند. (رشیدی). من بودم و او و لاغیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغفر
تصویر اغفر
پوشاننده تر، ریمناک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغثر
تصویر اغثر
فرو مایه پشماکند زنگاری از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغبر
تصویر اغبر
گرد آلوده، آنچه به رنگ خاکی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگیر
تصویر اگیر
وج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیر
تصویر امیر
پادشاه، فرمانروا، سلطان، خلیفه، کسی که فرمانروا بر قومی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیر
تصویر اکیر
وج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
بیگانگان، جمع غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایغر
تصویر ایغر
ترکی گشن نر گشن فحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیر
تصویر تغیر
برگردیدن از حال خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغیر
تصویر شغیر
بد خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد و کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغور
تصویر اغور
گودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیر
تصویر اطیر
هم آوای امیر گناه، تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصیر
تصویر اصیر
موی پیچیده موی انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
برزک، تخم کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیر
تصویر بغیر
باستثنا، بجز، بدون، مگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
آخری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، مزد بگیر
فرهنگ لغت هوشیار
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغیر
تصویر لاغیر
((غَ یْ))
نه دیگری، نه چیز دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، دست نشانده، مزد بگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
برده، دستگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تنها، فقط، منحصراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد