جدول جو
جدول جو

معنی اغره - جستجوی لغت در جدول جو

اغره
جمع غریر. فریفتگان مغروران، جوانان بی تجربه
تصویری از اغره
تصویر اغره
فرهنگ لغت هوشیار
اغره
ورمی که در گردن انسان پیدا شود، گواتر
تصویری از اغره
تصویر اغره
فرهنگ فارسی عمید
اغره
جمع غریر، فریفتگان، مغروران، جوانان بی تجربه
تصویری از اغره
تصویر اغره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغره
تصویر باغره
ورم غده ای در بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاغره
تصویر پاغره
پاغر
فرهنگ لغت هوشیار
مونث شاغر بی پدافند (بی دفاع) دژ یا شهرتهی ازنگهبان وسرباز بی نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاغره
تصویر صاغره
پارسی تازی گشته ساغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغره
تصویر باغره
ورم غده، برآمدگی کوچک در بدن، هر یک از غده های متورم زیر پوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاغره
تصویر فاغره
کبابه شکافته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
دانه ای به اندازۀ نخود که تا نیمۀ آن شکافته و در میان آن دانۀ ریز سیاه و خوشبو قرار دارد. بیشتر در هند و سودان به دست می آید و در طب به کار می رود. کبابۀ دهن شکافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغه
تصویر ارغه
سخت زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازره
تصویر ازره
بچشم، بدیده (از طریق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغره
تصویر دغره
ربودن ربودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغره
تصویر زغره
کناره آستر لباس، نوار باریکی که در داخل کلاه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثغره
تصویر ثغره
گوده گودی پایین گردن و بالای سینه بندر مرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرل
تصویر اغرل
خروسه نبریده، فراخ زندگی، از زانسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرب
تصویر اغرب
غریبتر، عجیبتر، دورتر
فرهنگ لغت هوشیار
بر آغالیدن تحریک کردن بر انگیختن، آغالش انگیزش. یا اغراء بجهل. بجهل کشانیدن آغالش بنادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغاره
تصویر اغاره
غارت کردن، تاراج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پلیدتر منفورتر زشت تر، جمع اکار (اکاره) برزگران کشاورزان، سهم زارع از محصول، دسترنج یا اجره المثلی که مالک هر گاه بخواهد اجازه زمینی را فسخ کند بابت حق کشت و کار بمستاء جر میدهد. یا عمله و اکراه. کارگران و برزیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهره
تصویر اهره
مانه کاچار ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوره
تصویر اوره
ابره، رویۀ لباس، رویه برای مثال حال مقلوب شد که بر تن دهر / اوره کرباس و دیبه آستر است (خاقانی - ۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسره
تصویر اسره
خاندان، دودمان، عائله، خانواده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوره
تصویر اوره
ماده ای بی رنگ و بی بو به صورت بلورهای سوزنی نازک که در کبد تولید می شود و همراه با ادرار از بدن انسان دفع می شود، نوع مصنوعی آن در صنعت و کشاورزی به عنوان کود کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغاره
تصویر اغاره
سرقت ادبی، غارت کردن، تاخت و تاراج کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابره
تصویر ابره
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادره
تصویر ادره
نوعی بیماری که به دلیل ورم کردن کیسۀ بیضه بروز می کند، غری، دبه خایگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغرا
تصویر اغرا
برانگیختن، تحریک کردن، وادار کردن، دشمنی انداختن میان دو کس، آزمند گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فغره
تصویر فغره
دمیدن پروین، شکفته دهانه دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغره
تصویر مغره
گل ارمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابره
تصویر ابره
((اُ رِ))
هوبره، آهوبره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابره
تصویر ابره
((اَ رِ))
لباس، بخش بیرونی لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارغه
تصویر ارغه
((اَ غَ))
حیله گر، هوشیار، زرنگ، ارقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغرب
تصویر اغرب
((اَ رَ))
شگفت تر، غریب تر
فرهنگ فارسی معین