- اغراق
زیاده روی کردن در توصیف کسی یا چیزی، در ادبیات در فن بدیع مبالغه و افراط و زیاده روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی، گزاف گویی، برای مثال هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمه ای ست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل - ۴۰۷)
معنی اغراق - جستجوی لغت در جدول جو
- اغراق (اَ)
غرقه کردن. یقال: اغرقه فی الماء فغرق. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). غرق کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). غرق گردانیدن. تغریق. (از اقرب الموارد). غرقه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) ، چیره گردیدن. یقال: اغرنداه و علیه، ای علاه بالشتم و القهر و غلبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غلبه کردن خواب بر مردم. (المصادر زوزنی)
- اغراق
غرق کردن، غرق گردانیدن
- اغراق ((اِ))
غرق کردن، مبالغه کردن
- اغراق
افراط، غلو، گزافه، مبالغه
متضاد: واقع
متضاد: واقع
- اغراق
مبالغةٌ
- اغراق
Exaggeration
- اغراق
exagération
- اغراق
exageración
- اغراق
преувеличение
- اغراق
Übertreibung
- اغراق
перебільшення
- اغراق
przesada
- اغراق
夸张
- اغراق
exagero
- اغراق
مبالغہ
- اغراق
অতিরঞ্জন
- اغراق
kupindua
- اغراق
abartma
- اغراق
과장
- اغراق
誇張
- اغراق
esagerazione
- اغراق
अतिशयोक्ति
- اغراق
hiperbola
- اغراق
การโอเวอร์
- اغراق
overdrijving
- اغراق
הגזמה
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تابش، درخشش، فلسفه ای که منشأ ان فلسفه افلاطون و حکمت نو افلاطونی است، مروج این حکمت دراسلام و ایران شیخ شهاب الدین سهره وردی است
آتش زدن سوزاندن، آزار رسانی، لاشه سوزی، سوز آوری سوزانیدن بر پا کردن حریق، اذیت رساندن، سوز آوری. یا احراق کواکب. احراق کواکب یا احراق شه. سوختن جسد میت
ترکی بارافکنی توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
ترکی بارافکنی دام گستردن، خاموش ماندن، سر به پایین افکندن، چشم فروبستن ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن