- اغر
- یمن، شگون، فال نیک، خیر و برکت، عزم سفر
معنی اغر - جستجوی لغت در جدول جو
- اغر ((اُ غُ))
- برکت، شگون
- اغر ((اَ غَ رّ))
- سفید، اسبی که پیشانی اش سفید است، شهره، معروف
- اغر
- اسب پیشانی سفید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع غریر. فریفتگان مغروران، جوانان بی تجربه
خروسه نبریده، فراخ زندگی، از زانسال
غریبتر، عجیبتر، دورتر
بر آغالیدن تحریک کردن بر انگیختن، آغالش انگیزش. یا اغراء بجهل. بجهل کشانیدن آغالش بنادانی
ورمی که در گردن انسان پیدا شود، گواتر
برانگیختن، تحریک کردن، وادار کردن، دشمنی انداختن میان دو کس، آزمند گردانیدن
جمع غریر، فریفتگان، مغروران، جوانان بی تجربه
دزد به زبان ترکی
غریب تر، باغرابت تر
چینه دادن ژاغر
پیاله، جام شرابخواری
فرومایه و ذلیل
تهی
مرد راضی، به ستم و خواری
راضی به ستم و خواری، آنکه به پستی و ستم تن بدهد
ظرفی برای باده خوردن که از بلور یا طلا یا نقره یا چیز دیگر درست کنند، جام، پیالۀ شراب خوری
ساغر خوردن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر زدن: شراب خوردن، باده نوشیدن با ساغر
ساغر کشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر نوشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر خوردن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر زدن: شراب خوردن، باده نوشیدن با ساغر
ساغر کشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر نوشیدن: باده نوشیدن با ساغر
چینه دان مرغ، کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد، گژار
شکوفه، نوباوه، تگرگ
پارسی تازی شده آغارش آغار (به معنی برانگیخته وتحریک کرده باشد بر آغالیدن آغالش برانگیختن به کار نیک
لاتینی تازی شده یا یونانی تازی شده بید گیا کزمازک از گیاهان
تحریض کردن، ترغیب کردن
به مرگ نفکندن، تاوان نهادن، وامدار کردن، آزمندی
جمع اغراق
گزافه گویی
گزاف آمیز آمیخته به اغراق مقرون باغراق
غرق کردن، غرق گردانیدن