جدول جو
جدول جو

معنی اعیذب - جستجوی لغت در جدول جو

اعیذب(اُ ذِ)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. شغل اهالی زراعت و گله داری است و در تابستان راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ذَ)
شیرین تر. (آنندراج). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب. خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف) : و هذا النهر کأسمه فرات، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحلۀ ابن جبیر). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون. (صورالاقالیم اصطخری).
- امثال:
اعذب من ماء البارق. چنانکه در وصف شعر گفته اند: اعذبه اکذبه. (از یادداشتهای مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
موضعی است به یمن. و هو فعیل یا افعل. (منتهی الارب) .یاقوت آرد: از ابوالحسین بن زنجی از نحویان بصره نقل است که در زبان عرب کلمه ای بر وزن فعیل نیست بجز ’اعیب’ و آن نام موضعی است به یمن. و بعقیدۀ من (یاقوت) تصحیفی روی داده و بر وی اشتباه شده است و معروف بر این وزن کلمه ’علیب’ است که موضعی است در راه یمن. و ذکر آن در بیت زیر از ابودهبل آمده است:
فما ذرّ قرن الشمس حتی تبیّنت
بعلیب نخلا مشرفاً و مخیّما.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعذب
تصویر اعذب
شیرین تر خوشگوارتر می آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار