جدول جو
جدول جو

معنی اعویرار - جستجوی لغت در جدول جو

اعویرار(اِ)
یک چشم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نابینا شدن یک چشم. (از اقرب الموارد). اعورار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اعورار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اویراه
تصویر اویراه
بیراه، راه کج و غلط
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
بسیارپرزه شدن جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سخت شدن نیزه. (منتهی الارب) ، نگونسار بچه زادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گُ)
اثبئرار. بازماندن.
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ فُ)
ابهیرار لیل، به نیمه رسیدن شب. بیشتر شب گذشتن.
لغت نامه دهخدا
(اِ جَ)
خشک شدن گرفتن گیاه و درپیچیدن و خمیدن آن.
لغت نامه دهخدا
(عَ خوَرْ/ خُرْ)
سرخ شدن، احناش از، بازگردانیدن از
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
از بنی عجل. یکی از شعرا و فصحای عرب. (ابن الندیم). و در موضع دیگر این نام را ابوعرار العجل الاعرابی آورده است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قصبه ای دورافتاده است در ولایت قرطبه از اسپانیا. این قصبه در جنوب شرقی قرطبه در کنار نهری قرار داشته و مردم آنجا تجارت حبوب می کردند و شهری پاکیزه بوده است. (از ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
سخت خشمگین شدن. (منتهی الارب). غضب کردن تا آنجا که چشمها سرخ شود
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ)
رجوع به ازبئرار شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گُ)
کم شدن موی. ازعرار.
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ)
زرد شدن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). اصفرار
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
گداخته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اصهیرار چیزی، گداختن آنرا. (از اقرب الموارد) ، اصول دین را بر علم کلام نیز اطلاق کنند و آنرا علم فقه اکبر نیز خوانند. رجوع به کلام و فقه شود
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
پرزه برآوردن جامه. یقال: ’اغفار ثوبک’. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پرزه برآوردن لباس: اغفار الثوب، ثار زئبره. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَظْ ظا رَ / رِ کُ)
شکیبایی کردن. صبر کردن. (از قطر المحیط). و رجوع به اصبرار شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
گرد آمدن.
لغت نامه دهخدا
(گَ پَ / پِ)
ازورار. (زوزنی) (منتهی الارب). رجوع به ازورار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یک چشم شدن. (منتهی الارب) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). نابینا شدن یک چشم. (از اقرب الموارد). اعویرار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعویرار شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
خشک شدن گرفتن گیاه. و صاحب صراح در معنی این کلمه بغلط رفته است. (منتهی الارب). رو به خشکی نهادن گیاه یا سرخ شدن یا سپید شدن اوایل گیاه است. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). خشک شدن گرفتن گیاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
ریزان شدن اشک. (مصادر زوزنی) ، سخت خشم گرفتن. (آنندراج) : اعطبه غیره، سخت خشم گرفت بر وی. (منتهی الارب). اعطب علیه، سخت خشم گرفت بر آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
آماده گردیدن بدی را: اعرورف اعریرافاً، آماده گردید بدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهیای بدی شدن. (از اقرب الموارد) ، آنچه بخشیده باشند. دهش. بخشش. این کلمه مستحدث و درادارات معمول و غیرفصیح است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ نِ تَ)
تنها رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بتنهایی سیر کردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوویپار
تصویر اوویپار
فرانسوی تخمگذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغفیرار
تصویر اغفیرار
پرزگی: پرزه بر آوردن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازویرار
تصویر ازویرار
رویگردانی، کر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعریراق
تصویر اعریراق
اشک ریزان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفیرار
تصویر اصفیرار
زرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمیرار
تصویر اسمیرار
گند مگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمیرار
تصویر احمیرار
سرخرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیار
تصویر اعتیار
ایرمان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطیرار
تصویر اقطیرار
زرد شدن گیاه پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اویراه
تصویر اویراه
((اَ وِ))
بیراه، راه کج
فرهنگ فارسی معین
پر دعوی، مدّعی
دیکشنری اردو به فارسی