جدول جو
جدول جو

معنی اعلان - جستجوی لغت در جدول جو

اعلان
آگهی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
فرهنگ واژه فارسی سره
اعلان
آشکاراندن آشکارا کردن پدید ساختن، آگهی، جمع اعلانات. آشکار کردن، علنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اعلان
آشکار کردن، ظاهر ساختن، نوشته یا ورقۀ چاپ شده که به وسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم می رسانند، آگهی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
فرهنگ فارسی عمید
اعلان
((اِ))
آشکارا کردن، آگهی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
فرهنگ فارسی معین
اعلان
Announcement
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعلان
объявление
دیکشنری فارسی به روسی
اعلان
Ankündigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعلان
оголошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعلان
ogłoszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
اعلان
公告
دیکشنری فارسی به چینی
اعلان
anúncio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعلان
annuncio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اعلان
anuncio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اعلان
annonce
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اعلان
aankondiging
دیکشنری فارسی به هلندی
اعلان
การประกาศ
دیکشنری فارسی به تایلندی
اعلان
pengumuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اعلان
تكيّفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
اعلان
घोषणा
دیکشنری فارسی به هندی
اعلان
הודעה
دیکشنری فارسی به عبری
اعلان
発表
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اعلان
발표
دیکشنری فارسی به کره ای
اعلان
duyuru
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اعلان
tangazo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اعلان
ঘোষণা
دیکشنری فارسی به بنگالی
اعلان
اعلان
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلان
تصویر اصلان
(پسرانه)
شیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اعلام
تصویر اعلام
باز نمود، ناموران، ویژه نام ها
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی شیر بیشه، جمع اصیل، نژادگان شامگاهان شیر بیسته، نامی از نامهای ترکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتان
تصویر اعتان
بدهکار آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتلان
تصویر اعتلان
آشکاری پیدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعیان
تصویر اعیان
جمع عین، بزرگان اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعوان
تصویر اعوان
مدد کاران، یاوران، یاران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع علم، ناموران نامبرداران، درفش ها نشان ها، ویژه نام ها نیودش، هشدار دادن، دانا کردن جمع علم بزرگان ناموران نامداران، درفشها نشانها، اسامی خاص نامهای خاص. آگاهانیدن آگاه کردن دانا کردن، آگاهی، جمع اعلامات. یا اعلام جرم. عبارتست از اینکه وکلای مجلس یا دادستان یا اشخاص جرم شخصی را (که دارای مقام و رتبه قابل توجهی است) بسمع اولیای امور بر سانند و او را تعقیب کنند. یا اعلام خطر. آگاهانیدن از خطر. آگاه گردانیدن، کسی را باخبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعلال
تصویر اعلال
بیمار گرداندن علیل کردن بیمار کردن، ناقص و علیل و بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار