جدول جو
جدول جو

معنی اعطر - جستجوی لغت در جدول جو

اعطر
خوشبویتر
تصویری از اعطر
تصویر اعطر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعطا
تصویر اعطا
پیشکش، داده، بخشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معطر
تصویر معطر
خوشبو، بویا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعفر
تصویر اعفر
گلگون سپید سرخ، آهوی سرخ و سپید، شب سپید، ریگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعطی
تصویر اعطی
بخشنده تر، عطا دهنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
دادن، و عطا نمودن، بخشیدن، بخشش دهش، گردن نهادن، پذیرش آزبا (دعا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعسر
تصویر اعسر
چپ دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجر
تصویر اعجر
شکم گنده، کیسه پر، گره دار، برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعور
تصویر اعور
مرد یک چشم، شخص تک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمر
تصویر اعمر
آبادان تر، معمورتر، عامرتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطر
تصویر تعطر
خویش را عطر زدن، خوشبو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعطا
تصویر اعطا
عطا کردن، بخشیدن، بخشش کردن، بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، جدوا، داشاد، دهشت، عتق، بغیاز، بذل، داشن، داد و دهش، احسان، سماحت، صفد، عطیّه، برمغاز، منحت، داشات، جود، فغیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاطر
تصویر عاطر
خوش بو، دارای بوی خوش، معطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معطر
تصویر معطر
ادویه دان، ظرفی که ادویۀ مطبخ در آن جای دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعور
تصویر اعور
کسی که یک چشمش نابینا شده باشد، یک چشم، در علم زیست شناسی رودۀ کور، جمع عور و عوران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاطر
تصویر عاطر
بویه دار، بویه دوست بوی خوش دهنده، دوست دارنده عطر عطر دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطر
تصویر معطر
عطر آمیز، خوشبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعور
تصویر اعور
((اَ وَ))
یک چشم، روده کور، روده وسطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاطر
تصویر عاطر
((طِ))
بوی خوش دهنده، دوست دارنده عطر، عطر دوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معطر
تصویر معطر
((مُ عَ طَّ))
بودار، خوشبو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معطر
تصویر معطر
Aromatic, Perfumed, Scented, Redolent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
aromático, perfumado, fragrante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
aromatisch, parfümiert, duftend
دیکشنری فارسی به آلمانی
aromatyczny, pachnący
دیکشنری فارسی به لهستانی
ароматний , запашний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
aromático, perfumado, fragante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
aromatique, parfumé, odorant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
aromatico, profumato, fragrante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
सुगंधित , खुशबूदार
دیکشنری فارسی به هندی
সুগন্ধি , সুগন্ধযুক্ত , সুগন্ধিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
향기로운 , 향기로운 , 향기로운
دیکشنری فارسی به کره ای