- اعط
- بلند بالا دراز
معنی اعط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشکش، داده، بخشش
بخشنده تر، عطا دهنده تر
خوشبویتر
دادن، و عطا نمودن، بخشیدن، بخشش دهش، گردن نهادن، پذیرش آزبا (دعا)
عطا کردن، بخشیدن، بخشش کردن، بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، جدوا، داشاد، دهشت، عتق، بغیاز، بذل، داشن، داد و دهش، احسان، سماحت، صفد، عطیّه، برمغاز، منحت، داشات، جود، فغیاز
زیر بغل خش شکوفه
فرو افتاده تر
جمع خلط خلطها، صفرا و خون و بلغم و سودا، ترشحات نسوج آلی، ترشحات قصبه الریه و شعب آن که با سرفه بخارج دفع میشود، داروهای خوشبو. یا اخط اربعه. چهار نوع مزاج مردم: بلغم صفرا سودا دم (خون)، یا اخط ردیه. رطوبت فاسد و گندیده. یا اخط فاسده
کج زنخ، کوسه
ذبح کردن حیوان
خبه کردن، خفه کردن کسی را
تنگدست، درشت بینی
گرامی تر، کمیاب تر، درازتر، استوارتر ارجمندتر گرانمایه تر بزرگوارتر، نایاب تر دشوار یاب تر
آماده تر آماده تر مهیا تر
دراز گردن، خود دار، دژ بلند، کوشک بلند
بسیار، جماعت بسیار
ماست بندی درآمیختن کشک خوراندن ماست کشک: پینو (قرت ترکی) کشک پینو ماستینه
رومی تازی شده سیسنبر از گیاهان افتاده دندان کرم خورده دندان
ریخته موی، دزد پلید
راس (سفر) دور، زمین پرت
چکاندن در بینی
عزیزتر، گرامی تر، ارجمندتر
شامل تر، فراگیرنده تر، همگانی تر
ارزانی داشتن
جمع عطا بخششها عطاها
ارمغان کردیم تو را عطا کردم ترا (ماخوذ آیه 1 سوره 108 کوثر را بتو عطا کردیم) : تاج کرمناست برفرق سرت طوق اعطیناک آویزان برت (مثنوی)
دهشی واگذاری مونث اعطائی، آنچه بخشیده باشند دهش بخشش. توضیح این کلمه مستحدث و در ادارات معمول و غیر فصیح است
منسوب به اعطا آنچه که بخشیده باشند: اعطائی اعلی حضرت
جمع عطل، زنان بی زیور، اسبان بی لگام، ستور بی داغ، مردان بی ساز و برگ
مهربانیها، جمع عطف و کرانه چیزی
تشنه گذاشتن