جدول جو
جدول جو

معنی اعزلان - جستجوی لغت در جدول جو

اعزلان(اَ زَ)
نام دو وادی است که یکی را اعزل الریان گویند بدان جهت که آب دارد و دیگری را اعزل الظمآن گویند به اعتبار آنکه بی آب است. ابوعبیده گوید: اعزلان دو وادی است در بلاد بنی حنظله بن مالک که ارض مروت را قطع کنند. (از معجم البلدان) :
هل رام جو سویقتین مکانه
ام حل بعد محلهالبردان
هل تونسان و دیر اروی دوننا
بالاعزلین بواکرالاظعان.
جریر (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعلان
تصویر اعلان
آشکار کردن، ظاهر ساختن، نوشته یا ورقۀ چاپ شده که به وسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم می رسانند، آگهی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
آشکارا شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، معانقه کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)، کاری را به جد شروع کردن. (از اقرب الموارد). به جد پیش کاری واشدن. (المصادر زوزنی)، هم آغوشی کردن. بکنار گرفتن. درکنار شدن. ببر گرفتن. با میل و رغبت یکدیگر را ببر گرفتن و بوسیدن. هم آغوش شدن. دست بگردن یکدیگر کردن.معانقه: (در توصیف ربیع) اغصان و قضبان سرو و بان از نشوت صباء اصطباح و اغتباق در میل و تمایل اصطحاب و اعتناق. (ترجمه محاسن اصفهان ص 99).
گفت لبسش گر ز شعر ششتر است
اعتناق بی حجابش بهتر است.
مولوی.
گر ستودی اعتناق او بدی
ور نکوهیدی فراق او بدی.
مولوی.
شب چنین با روز اندر اعتناق
مختلف در صورت اما اتفاق.
مولوی.
جور زمانه پیش من آری و درد دل
جای دگر روی بتماشا و اعتناق.
سعدی.
، چیزی را بگردن و بذمه و عهدۀ خود گرفتن: اگر قبول کنی و رغبت نمایی و به تمشیت این کار اعتناق واجب داری بفلان موضع آن. (سندبادنامه ص 47). وزارت ابوالحسن مزنی تقریر افتاد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ آمد و بمواجب آن شغل اشتغال نتوانست نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 54). خزاین جهان بر ایشان تفرقه کرد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ و ضعف منت...او ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 153)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
دو پر میان دم عقاب. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج، اقازل. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ قصی ّ. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به قصی شود، جمع واژۀ قصی ̍. کناره ها و دوریها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به قصی شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ أعزل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اعزل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آشکارا کردن. یعدی بنفسه و بالباء. (منتهی الارب). آشکار کردن. (ناظم الاطباء). آشکارا کردن و ظاهر کردن. یعدی بنفسه و بالباء. (آنندراج). آشکارا کردن. (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). ظاهر کردن و آشکارا کردن. (از کنز و صراح از غیاث اللغات). ظاهر ساختن امری بر کسی. متعدی بنفس است و به باء نیز متعدی شود: اعلنه الامر و به. تعلین. معالنه. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ تَ)
شریک نمودن کسی را در مقاسمت، پس گرفتن هر یک بهرۀ خود را بعد تقسیم. (منتهی الارب) (آنندراج) : اعزن فلاناً اعزاناً، شریک نمود فلان را در نصیب و بهره و سپس هر کس بهرۀ خود رابرد. (ناظم الاطباء). شریک ساختن کسی را در بهره و آنگاه هر یک نصیب خود را گرفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعتلان
تصویر اعتلان
آشکاری پیدایی
فرهنگ لغت هوشیار
آشکاراندن آشکارا کردن پدید ساختن، آگهی، جمع اعلانات. آشکار کردن، علنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
((اِ))
آشکارا کردن، آگهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایزدان
تصویر ایزدان
آلهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
آگهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
إشعارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
Announcement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
annonce
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
발표
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
объявление
دیکشنری فارسی به روسی
اعلان، اعلامیّه، اظهار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
اعلان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
ঘোষণা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
tangazo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
оголошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
ogłoszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
הודעה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
घोषणा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
pengumuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
การประกาศ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
aankondiging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
Ankündigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
anuncio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
annuncio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
anúncio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
公告
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
発表
دیکشنری فارسی به ژاپنی