عادت کردن. (المصادر زوزنی) (از منتخب از غیاث اللغات) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن. خوکردن. خوی کردن بچیزی. (یادداشت بخط مؤلف). یقال: اعتاده، عادت کرد او را. (منتهی الارب). ضراوه. (یادداشت بخط مؤلف).
عادت کردن. (المصادر زوزنی) (از منتخب از غیاث اللغات) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن. خوکردن. خوی کردن بچیزی. (یادداشت بخط مؤلف). یقال: اعتاده، عادت کرد او را. (منتهی الارب). ضَراوَه. (یادداشت بخط مؤلف).