جدول جو
جدول جو

معنی اعتقادی - جستجوی لغت در جدول جو

اعتقادی(اِ تِ)
هر چیز که شخص به آن معتقد بود و آنرا باور کرده باشد. (ناظم الاطباء). منسوب به اعتقاد بمعنی باور داشتن. معتقد بودن. یقین داشتن
لغت نامه دهخدا
اعتقادی(اِ تِ)
بهمان معنی اعتقاد است که فارسیان گاهی یاء معروف به دان ملحق کنند. (آنندراج) :
تویی مراد و تویی مطلب و تویی مقصود
همه توئی و همین است اعتقادی ما.
ملاشانی تکلو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
چیزی را باور داشتن، به درستی چیزی ایمان داشتن، عقیده، رای، نظر، عقیده و ایمان به حق بودن دین اسلام
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ دی یا)
جمع واژۀ اعتقادی. یعنی منسوب است به اعتقاد و در اصطلاح به احکام اصلی شرع اطلاق میشود. مؤلف خاندان نوبختی آرد: بطور کلی احکام شرعی اسلام یا متعلق بعمل و طاعت است یا متعلق بمعرفت و اعتقاد. قسمت اول را احکام اصلی یا اعتقادی می گویند. بحث در اعتقادیات و معرفت جزء اصول شمرده میشود و کسی که در معرفت و توحید بحث کند اصولی بشمار می آید. (از خاندان نوبختی ص 38)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
سره سنجانه خرده گیرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
عقیده، باور، پنداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
((اِ تِ))
باور داشتن، گرویدن به یک دین، باور، گروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
شديد الأهمّيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
Credence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
Critically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
de manière critique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
eleştirel bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
вера
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
Glaube
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
віра
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
wiara
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
تنقیدی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
সমালোচনামূলকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
kwa ukosoaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
आलोचनात्मक तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
비판적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
批判的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
בצורה ביקורתית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
secara kritis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
อย่างวิจารณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
kritisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
críticamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
criticamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
criticamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
批判性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
krytycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
критично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
kritisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
критически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اعتقاد
تصویر اعتقاد
信任
دیکشنری فارسی به چینی