جدول جو
جدول جو

معنی اعتبار - جستجوی لغت در جدول جو

اعتبار
اعتماد، قدر، منزلت، آبرو، در علم اقتصاد حق خرید کالا یا استفاده از خدمات بدون پرداخت فوری پول، راستی، درستی، چیزی یا کسی را با دیگری قیاس کردن، چیزی را نیک انگاشتن و شگفتی کردن، عبرت گرفتن، پند گرفتن، در علم اقتصاد مبلغی که در بودجه برای کارهای مشخص درنظر گرفته می شود
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
فرهنگ فارسی عمید
اعتبار(اِ تِ)
قول و اعتماد. (ناظم الاطباء). اعتماد. (فرهنگ نظام). اعتماد و اطمینان. (فرهنگ فارسی معین) :
ندارم من این گفتنت اعتبار
همانا که برگشت بختت ز کار.
فردوسی.
اگر شیخ امام از برای اعتبار استعمال فرماید و شرف اصغا ارزانی دارد حکایت کنم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 297).
لغت نامه دهخدا
اعتبار(هَِ دِ سَ /سِ)
شگفتی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بشگفت آمدن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اعتبار
قول واعتماد، اطمینان
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
اعتبار((اِ تِ))
پند گرفتن، آبرو، قدر
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
فرهنگ فارسی معین
اعتبار
ارج، ارزش، پشتوانه، آبرو، حیثیت، شرف، عرض، قدر، منزلت، نام، 3، پندگیری، عبرت، 4، پشتوانه، سندیت، وجهه، 5، تاثیر، نفوذ، 6، تنخواه، سرمایه، مایه، 7، اطمینان، اعتماد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اعتبار
صحّةٌ
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به عربی
اعتبار
Credibility, Validity
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعتبار
crédibilité, validité
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اعتبار
credibilità, validità
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اعتبار
اعتبار
دیکشنری اردو به فارسی
اعتبار
надежность , действительность
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به روسی
اعتبار
Glaubwürdigkeit, Gültigkeit
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعتبار
достовірність , дійсність
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعتبار
wiarygodność, ważność
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به لهستانی
اعتبار
可信度 , 有效性
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به چینی
اعتبار
বিশ্বাসযোগ্যতা , বৈধতা
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به بنگالی
اعتبار
اعتبار , صداقت
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به اردو
اعتبار
credibilidad, validez
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اعتبار
uaminifu, uhalali
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اعتبار
güvenilirlik, geçerlilik
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اعتبار
신뢰성 , 유효성
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به کره ای
اعتبار
信頼性 , 有効性
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اعتبار
credibilidade, validade
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعتبار
विश्वसनीयता , वैधता
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به هندی
اعتبار
kredibilitas, keabsahan
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اعتبار
ความน่าเชื่อถือ , ความถูกต้อง
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به تایلندی
اعتبار
betrouwbaarheid, geldigheid
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به هلندی
اعتبار
אמינות , תּוֹקֶף
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
نسبت است به اعتبار. (از یادداشت مؤلف). منسوب به اعتبار بمعنی لحاظ و قرارداد، یعنی نسبی. اضافی. قراردادی. مقابل واقعی. آنچه در خارج وجود ندارد. چیزی که مابازاء خارجی ندارد. مقابل مطلق. مقابل کلی. چیزی که صرف اعتبار ذهن است و مابازاء در خارج ندارد، خواه منشاء انتزاع داشته یا نداشته باشد، مانند: کلیت، جزئیت، نوعیت، معرفیت و ابوت و بنوت و فوقیت و تحتیت و نظائر آن.
- امور اعتباری، مفاهیمی که در خارج وجود ندارند و ممکن است منشاء انتزاع خارجی نداشته باشند، همانطور که مابازاء خارجی ندارند، چنانکه در کلیت و جزئیت و معرفیت و نظائر آن.
توضیح آن که چهار قسم مفهوم در فرض عقلی تصور دارد: 1- آن مفاهیمی که مابازاء خارجی دارد مانند سواد و بیاض که عروض سواد و اتصاف جسم به آن هر دو در خارج تحقق دارد. 2- آن که وجود خارجی ندارد ولی منشاء انتزاع دارد مانند ابوت و فوقیت که عروض صفت ابوت و فوقیت بر معروض خود در ذهن است ولی اتصاف امور به این دو صفت در خارج است. 3- آن مفاهیمی که عروض و اتصاف هر دو در عقل است مانند جزئیت و کلیت و نوعیت که اتصاف امور به این مفاهیم مانند عروض آن ذهن است و هیچ امر خارجی نمی تواند متصف به این صفات گردد، چه هر شی ٔ خارجی ناچار شخصی و جزئی است. 4- امری که صرف تخیل آنها را تصور میکند که آن ها را اعتباریات نیش غولی یا انیاب اغوال گویند. بهر حال قسم اول را دراصطلاح معقول اول و قسم دوم را امر انتزاعی و امر اعتباری و معقول ثانی به اصطلاح فلسفی نامند و قسم سوم را معقول ثانی به اصطلاح منطقی گویند و قسم چهارم امور موهوم هستند. و خلاصه امور اعتباری در اصطلاح شامل مفاهیم قسم سوم است.
در اصطلاح به اموری که در خارج وجود ندارند و وجود آنها بوجود معتبر قوام دارد اطلاق شود. جرجانی آرد: امر اعتباری چیزی است که جز در ظرف عقل اعتبارکننده مادام که آنرا اعتبار میکند در ظرف دیگر وجود ندارد. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: امور اعتباری که آنراامور کلی نیز گویند در عرف متکلمان و حکما به اموری اطلاق گردد که در خارج وجود ندارد و پاره ای از اوقات به امور فرضی و تخیلی اطلاق شود. برای شناختن امور اعتباری بمعنی اول دو قاعده تأسیس کرده اند، یکی آن که هر چیزی که مفهوم آن تکرر یابد یعنی افراد فرضی آن بدان مفهوم اتصاف یابند امر اعتباری است. توضیح مطلب آن که: هر مفهومی که اگر فرض فردی برای آن شود لازم آید که فرد مزبور بدان مفهوم متصف گردد، خواه مفهوم جنس و خواه نوع و خواه عالی و خواه سافل آنرا اعتباری گویند، زیرا بر این فرض دو بار مفهوم مزبور وجود یافته یک بار بدان صورت که حقیقت و تمام ماهیت آن فرد است و بحمل مواطات بر آن محمول است و بار دیگر بعنوان صفت فرد مزبور که قائم بدان فرد می باشد و بحمل اشتقاق بر آن محمول است. و در این صورت لابد فرض دوم مفهوم اعتباری است وگرنه تسلسل در امور خارجی لازم آید. قاعده دوم آن که هر صفتی که تأخر آن از وجود موصوف واجب نباشد امری اعتباری خواهد بود مانند مفهوم وجود بفرض زائد بودن بر موجود که بر این فرض معقولات ثانی بشمار است، زیرا لازم نیست ثبوت وجود برای ماهیت متأخر از وجود ماهیت باشد بلکه این امر ممتنع است وهمچنین است حال حدوث و عرضیت و ذاتیت که وجودشان ازوجود موصوف خودشان متأخر نیست وگرنه لازم آید که ماهیت در حال معدوم بودن در خارج بصفت موجود بودن متصف گردد که بالضروره باطل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- قضایای اعتباری، قضیه اگر از محسوسات باطنی باشد آنرا قضایای اعتباریه گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه محسوسات).
، خاص کردن کسی را به چیزی، نشان کردن شتر را برای گرفتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعتذار
تصویر اعتذار
شکایت نمودن، عذر خواستن، پوزش خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتبار
تصویر اجتبار
شکسته بندی، توانگر کردن، توانگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب و مربوط به اعتبار: اوراق اعتباری، مفاهیمی که در خارج مابازائی ندارند انتزاعی
فرهنگ لغت هوشیار
پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
فرهنگ لغت هوشیار