جدول جو
جدول جو

معنی اظهارات - جستجوی لغت در جدول جو

اظهارات
(اِ)
تقریرات و بیانات. گفته ها. اقوال. و رجوع به اظهار شود. جمع واژۀ اظهار. (ناظم الاطباء). رجوع به اظهار شود.
- اظهارات تحریری، بیانات و تقریراتی که نوشته شده باشند، برخلاف اظهارات زبانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اظهارات
جمع اظهار بیانات گفته ها
تصویری از اظهارات
تصویر اظهارات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشارات
تصویر اشارات
اشاره، نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
اماره ها، نشانه ها، جمع واژۀ اماره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
امارت ها، ولایت ها، جمع واژۀ امارت
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
جمع واژۀ ادرار
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
جمع واژۀ انبار. استخرها و تالابها: و جایها که آب از آن کشند و انبارات یعنی برکه ها. (تاریخ قم ص 42). و رجوع به انبار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ هَُ)
جمع واژۀ تظاهر. نمایشها. این کلمه بیشتر در مورد تجمع و حرکت سیاسی مردم در خیابانها و میدانهای شهر اطلاق می شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ الهام. رجوع به الهام شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آریارات. ازپادشاهان کاپادوکیه (آسیای صغیر) ملقب به فیلوپاتر. وی چون بر تخت اجداد خویش نشست برای پدر مراسم دفن باشکوهی ترتیب کرد و بدوستان و بسران سپاه و همه تبعۀ خود عطوفت بسیار کرد و مورد محبت گروهی گردید و میتروبازان را بر تخت اجدادی نشانید. آرتاکسیاس پادشاه ارمنستان، بی آنکه خست و حرص خود را پنهان دارد، رسولانی نزد اریارات فرستادو خواهش کرد که با او همداستان شده یکی از دو جوانی را، که در اختیارش بودند، بکشد و سوفن را تصرف کند، ولی اریارات از این پیشنهاد، که دلالت بر بی حمیتی میکرد، تنفر بسیار اظهار و رسولان را توبیخ و ملامت کرد و نامه ای به آرتاکسیاس نوشت و به او توصیه کرد ازین سؤقصد بپرهیزد. این اقدام اریارات موجب ستایش بزرگی برای او شد و میتروبازان بواسطۀ درستی و تقوای اریارات بر تخت اجداد خویش نشست. (دیودور کتاب 31). از فحوای کلام دیودور معلوم است که میتروبازان پادشاه سوفن بوده و به حمایت اریارات بتخت موروثی رسیده. (سوفن نام ارمنستان کوچک بود) دیودور، سپس در قطعه ای از کتاب سی و یکم خود راجع به این پادشاه کاپادوکیه چنین نوشته: در المپیاد یکصد و پنجاه و پنجم، اریارات تاجی از ده هزار سکۀ طلا بوسیلۀ سفرائی بروم فرستاد، تا محبت خود را برومیان بنماید و اظهار بدارد، که از جهت دوستی با رومیان از وصلتی با خانوادۀ دمتریوس (پادشاه مقدونی) امتناع ورزیده است. چون فرستادۀ روم گراک خوس اظهارات سفراء را تصدیق کرد، سنای روم اریارات را بسیار ستود و تاج را پذیرفته هدایائی گرانبهاتر برای اریارات فرستاد. در همین وقت سفرای دمتریوس را بسنا وارد کردند، آنان نیز تاجی از ده هزار سکۀ طلا با قاتلین اکتاو در زنجیر آورده بودند. سنا مدتی شور کرد که چه کند، بالاخره تاج را پذیرفت، ولی قاتلین را، که ایزوکرات و لپ تین نام داشتند، رد کرد. از مندرجات کتاب 31 دیودور برمی آید که سپس هولوفرن برادر اریارات، وی را از کاپادوکیه براند ولی خود نتوانست مملکت را اداره و محبت مردم را جلب کند. (ایران باستان صص 2126- 2128) ، اریباسیوس دیگر معروف به قوابلی، و از آنرو بدین نام خوانده شده که بیماریهای زنان به او رجوع میشد. ونام او را ابن بختیشوع یاد کرده است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و رجوع بعیون الانباء ج 1 ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ ری یَ / یِ)
در تداول فارسی، ورقه ای که مقصدی را در آن بیان کنند. نشریه ای که بمنظور آگاهی مردم اعلان کنند، بازگفتن. (یادداشت مؤلف). (از منتخب) (کنز) (غیاث) (آنندراج). اعادت. اعاده. رجوع به دو صورت مذکور شود، برگردانیدن. برگرداندن. (یادداشت مؤلف). بازگردانیدن. (یادداشت مؤلف). واگردانیدن. (یادداشت مؤلف). واگردانیدن. (زوزنی). عود دادن. (فرهنگ نظام). واگردانیدن. (زوزنی). بازگردانیدن. (از منتخب) (از کنز) (غیاث) (فرهنگ نظام) (از تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). لفظ مذکور در عربی با حرف تاء اعادت است ولی در فارسی با تاء (اعادت) و با هاء ملفوظ (اعاده) و با هاء زاید هر سه استعمال می شود اما استعمال با حرف تاء در غیر تکلم است. (فرهنگ نظام) ، بازگشت. (ناظم الاطباء) ، بازداشت خواستن کسی را. (تاج المصادر بیهقی) ، در تداول دانش بدیع، اعاده از هنرهای لفظی ’محسنات بدیعی’ است، چنانکه لفظی را برای تأکید اعاده کنند با امکان بی نیازی از آن همچون آیۀ ’الذین کذّبوا شعیباً کأن لم یغنوا فیها الذین کذّبوا شعیباً کانوا هم الخاسرین’ (قرآن 92/7) ، همانا اعادۀ کلمه موصول و صلۀ ’الذین کذبوا شعیباً’ آن با امکان بی نیازی از آن برای تأکید و اهتمام بمضمون دو جمله و اظهار این است که هر یک مقصودند بالذات و مستقل اند علیحده. و چنانکه در قول منوچهری:
ماند ورشان بمطرب کوفی
ماند ورشان بمقری بصری.
اعادۀ جمله برای اهتمام هر یک از دو تشبیه است. و چنانکه در قول رودکی:
چومیر ابونصر آنجا برون کشد شمشیر
چو میر ابونصر آنجا ببر کند خفتان.
(از هنجار گفتار ص 297).
و رجوع به تأکید لفظی از نظر نحو شود، در زبان فارسی دو گونه اعاده می توان یافت: 1- نخست اعادۀ عین کلمه یا جمله از نظر تأکید که آن را تأکید لفظی گویند چون: گفتم برو، گفتم برو. یا برگرد، برگرد. یا در پاسخ کسی که گوید چه را خواستی ؟ گویند: کتاب را کتاب را. و در نوشته های شاعران و نویسندگان نیز شاهدهای فراوان می توان بدست آورد. 2- اعاده با تکرار فاعل یا مفعول یا یکی دیگر از اجزای سخن در جمله های دراز چنانکه بیهقی آرد: ’از فقیه بوحنیفه اسکافی درخواستم قصیده ای گفت، بجهت گذشته شدن سلطان محمود و آمدن امیرمحمد بر تخت و مملکت گرفتن مسعود، و بغایت نیکو گفت و فالی زده بودم که چون بی صلت و مشاهره، این چنین قصیده گوید اگر پادشاهی به وی اقبال کند ابوحنیفه سخن به چه جایگاه رساند’. (ص 380 چ فیاض). و در بلعمی و داراب نامه و سمک عیار و دیگر متنهانیز این شیوه متداول است، بویژه در جمله های بزرگ تاخاطر خواننده مشوش نشود. رجوع به مقالۀ ’شیوه ای درنثر قدیم’ بقلم پروین گنابادی در مجلۀ ماهنامۀ فرهنگ شمارۀ پنجم و ششم خردادماه 1341 هجری شمسی شود، در نزد فقیهان شافعی عبارت از اقسام حکم است به اعتبار متعلق آن که فعل یا کار است و آن عملی است که بهنگام گزاردن یا ادای آن بار دوم انجام پذیرد ازینرو که در بار نخست خللی بدان راه یافته است و برخی گویند بسبب عذری انجام می گیرد، چنانکه نمازگزار منفرد هر گاه بار دیگر با جماعت نماز گزارد، این عمل دوم وی اعادت خواهد بود زیرا فضیلت جویی عذری است بجز عمل نخست، چه خللی در آن نیست. این گفتۀ صاحب عضدی و صاحب کشف البرذوی است. برخی از اصولیان گفته اند: ادا یا گزاردن از نظر شرع تسلیم عین واجب در وقت معین آن و قضاء از نظر شرع تسلیم مثل واجب در غیر وقت معین آن است و اعادت اتیان مثل واجب بر صفت کمال باشد چنانکه هر گاه بر مکلف عملی موصوف بصفتی واجب باشد و آن را بر وجه نقصان فاحش ادا کند اعادت آن بر وی واجب می شود و این اعادت بعین اتیان مثل اول بر صفت کمال است. چنین است در کتاب میزان. بنابراین هر گاه عملی را دوباره در وقت یا خارج از وقت انجام دهد آن را اعادت نامند. سپس صاحب کشف البرذوی آرد: هر گاه اعادت واجب باشد چنانکه عمل نخست بفساد انجام گیرد همچون ترک قرائت یا در مثل ترک رکنی از نماز، در این صورت داخل در اداء یا قضاء (فریضه) خواهد بود زیرا بعلت فساد راه یافتن به عمل نخست از نظر شرع در حکم عدم قرار می گیرد و ازینرو اگر آن را در وقت انجام دهد اداء یا گزاردن خواهد بود و اگر در خارج از وقت به انجام دادن آن قیام کند آن را باید در حکم قضا شمرد. و هر گاه اعادت واجب نباشد چنانکه عمل نخست ناقص انجام گیرد نه فاسد، همچون ترک کردن کسی چیزی را در نماز که ترک آن سجدۀ سهو را بر وی واجب کند، آن وقت عمل دوم در شمار اداء و قضا داخل نخواهد بود زیرا ادا و قضا از اقسام واجب به امراند چنین اعادتی واجب نیست و بنابراین عمل نخست در شمار واجب است نه دوم و دوم بمنزلۀ سجدۀ سهو است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظاهرات
تصویر ظاهرات
جمع ظاهر، آشکاره ها پدیده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارات
تصویر امارات
فرمانروائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
جمع اشاره، علامتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادارات
تصویر ادارات
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرارات
تصویر ادرارات
جمع ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهامات
تصویر ایهامات
جمع ایهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکارات
تصویر انکارات
جمع انکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهامات
تصویر الهامات
جمع الهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرارات
تصویر اقرارات
جمع اقرار
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه ای که اظهارات شخصی را در آن نویسند. ورقه ای که از اداره ای برای کسی فرستندو تقاضای طلب یا مالیات و امثال آن کنند: اظهار نامه مالیاتی اظهار نامه گمرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتهارات
تصویر اشتهارات
جمع اشتهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطارات
تصویر اخطارات
جمع اخطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظاهرات
تصویر تظاهرات
جمع تظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبارات
تصویر اخبارات
جمع اخبار که خود جمع خبر است (برخف معمول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
((اِ))
جمع اشاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امارات
تصویر امارات
((اِ))
جمع اماره (امارت)، ولایت ها، فرمانفرمایی ها، سرداری ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظاهرات
تصویر تظاهرات
((تَ هُ))
جمع تظاهر، در فارسی به معنای راهپیمایی دسته جمعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظاهرات
تصویر تظاهرات
راهپیمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
میتینگ، راه پیمایی اعتراض آمیز، راه پیمایی، اعتراض سیاسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اظهاری
تصویر اظهاری
Professed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
Allusions
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
намёки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اظهاری
تصویر اظهاری
заявленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اظهاری
تصویر اظهاری
professiert
دیکشنری فارسی به آلمانی