- اطماح
- خیره نگریستن
معنی اطماح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رمح، نیزه ها
رام شدن، جوانمرد گشتن
گیسو بریدن پرکردن چاه
کراسه زدایی (واژه کراسه به تازی رفته و کراسه شده که آرش آن دفتر و نامه است) پاک کردن نوشته
بطمع انداختن، آزمند کردن
بندغ هندی
لبالبی لبریز شدن
انداختن، دور کردن کسی یا چیزی را، افکندن
افکندن انداختن
شکسته گردانیدن
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
افکندن، انداختن، دور انداختن
کسی را به طمع انداختن، آزمند کردن
طمع ها، زیاده خواهی ها، حرص ها، امیدها، آرزوها، توقع ها، جمع واژۀ طمع
آزمند، حریص