جدول جو
جدول جو

معنی اطلس - جستجوی لغت در جدول جو

اطلس
(دخترانه)
پارچه ابریشمی، دیبا
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
فرهنگ نامهای ایرانی
اطلس
نوعی پارچۀ ابریشمی، دیبا، کنایه از جامۀ ابریشمین، نوعی پارچۀ پرزدار از جنس ابریشم مصنوعی، هر کتابی که دارای نقشه های گوناگون باشد مثلاً اطلس جغرافیا، اطلس تشریح،
در علم زیست شناسی نخستین مهرۀ گردن در زیر جمجمه، برگرفته از نام اطلس، رب النوع یا قهرمان افسانه ای یونان قدیم که کرۀ زمین را بر روی گردن خود حمل می کرد، در علم نجوم فلک نهم
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
فرهنگ فارسی عمید
اطلس
(اَلَ)
جامۀ کهنه. ج، طلس. (ناظم الاطباء). ثوب خلق. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). جامۀکهنه. ج، طلس. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
اطلس
(اَ لَ)
سر بی موی و لغسر کل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اطلس
(اَ لَ)
نام سلسلۀ کوه هایی که از میان مغرب و الجزایر و تونس می گذرد، ارتفاع آنها بین 3000 و 4500 متر. (از اعلام المنجد). و طول آن 2500 کیلومتر است. کوه اطلس را کوه درن هم می خواندند.
- جبال اطلس، کوههای واقع در شمال افریقاست. (فرهنگ نظام).
ابن خلدون در ضمن گفتگو از اقلیم سوم می نویسد:... و در بخش اول و قریب یک سوم قسمت بالای (جنوب) آن کوه درن دیده می شود. (مقدمۀ ابن خلدون ج 1 ص 111). و مترجم در حاشیه آرد: مقصود کوه اطلس است. (از فهرست نخبهالدهر). و در ص 112 می نویسد: و کوه درن (اطلس) از جهت غربی مشرف بر بلاد مغرب اقصی است. و رجوع به مقدمۀ ابن خلدون ج 1 ص 113 و 114 و سلسله جبال اطلس در ج 2 ص 1203 وایران باستان ج 2 ص 1876 شود، داخل کردن اسب همه نرۀ خود را درغلافش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
اطلس
(اَ لَ)
در میتولژی یونانیان نام یکی از گروه جباران است که با خدایان نافرمانی آغاز کردند، آنگاه خدایان اطلس را بدان کیفر دادند که آسمان را بر سر و شانه های خویش حمل کند و پرسیوس را بر وی رحمت آمد و او را بکوههایی انتقال داد وکوههای مزبور همان جبال اطلس است که بدین سبب بنام وی خوانده شده است. و در قرن 16 میلادی که در اروپا کتب جغرافیا با نقشه انتشار یافت صورت اطلس را بر پشت جلد کتب مزبور ترسیم کردند در حالی که کرۀ زمین را حمل میکند و از آن پس کتب مشتمل بر نقشۀ جغرافیا را اطلس خواندند. رجوع به الموسوعه و اعلام المنجد شود
نام زنی شاعر که در عصر امیرخسرو بود. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
اطلس
تیره خاک، خاکستری، یکی از اقیانوسهای بزرگ
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
فرهنگ لغت هوشیار
اطلس
((اَ لَ))
پارچه ابریشمی، نام یکی از رب النوع های یونان قدیم که زمین را بر دوش خود حمل می کند، اولین مهره گردن، نقشه جغرافی، سطح مقعر فلک نهم، نام اقیانوسی که بین اروپا و امریکا قرار دارد
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
فرهنگ فارسی معین
اطلس
نقشه، پرنیان، حریر، دیبا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطلسی
تصویر اطلسی
(دخترانه)
اطلس (معرب) + ی (فارسی)، گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید صورتی ارغوانی یا سرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اطلسی
تصویر اطلسی
از جنس اطلس مانند اطلس، در علم زیست شناسی گل شیپوری به رنگ های مختلف آبی، بنفش، سرخ و سفید که در باغچه ها کاشته می شود، نوعی آب نبات با خط های رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از املس
تصویر املس
نرم، هموار، اسبی که پشتش پهن و هموار باشد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لَ)
قسمی از گل است. (فرهنگ نظام). یک قسم گل الوان. (ناظم الاطباء) :
اطلسی از جمله گلها خوشتر است
اطلسی چادرنماز دلبر است.
ناصرالدین شاه.
و رجوع به گل اطلسی شود، آتشفشانی نزدیک دریای هند. (از نخبهالدهر دمشقی).
، اطمهالبرکان، جزیره ای است نزدیک سیسیل که در آن کوهی آتشفشان است. (ازنخبهالدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ طِلْ لَ)
جمع واژۀ طلیل. (متن اللغه) (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به طلیل شود
جمع واژۀ طلیل. (منتهی الارب). رجوع به طلیل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَهْ)
واد اطله، وادی بی آب. ج، طله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
لهجه ای است در اطلس و آطلاس بترکی. رجوع به اطلس، و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 995 و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 187 شود، بالا برآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به اطلاع شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ طلس، بمعنی نامه یا نامۀ پاک کرده شده و جامۀ ریمناک و پوست موی رفتۀ ران شتر و گرگ بی موی کهنه. (آنندراج). جمع واژۀ طلس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به طلس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ لُ)
مردی که پولس در انجیل بدو سلام میفرستد و مصفای در مسیح میخواند و بر حسب روایات عیسوی اسقف ازمیر یا هرقله (ارقلیه، دمشقی) بوده است.
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نام محلی است در انطابلس در آفریقا. (از معجم البلدان). و بنا به نوشته مؤلف حبیب السیر (چ سنگی ج 1 ص 406) در جنگهای صلیبی املس بوسیلۀ صلاح الدین ایوبی فتح شد
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
تابان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : از جاهای دوردست سنگهای مرمر فرادست آوردند مربع و مسدس همه روشن و املس. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
داهیه. (متن اللغه). مرد نیک زیرک و رسا. (منتهی الارب) : هو اطلط منه، او زیرکتر است از آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
منسوب به فلک اطلس ای فلک نهم. از فرهنگ سکندرنامه وفرهنگ فرنگ. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از هطلس
تصویر هطلس
گرگ، راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
پرندیک از گل ها منسوب به اطلس، گیاهی است زینتی از تیره بادنجانیان با گلهای شیپوری و عطری ملایم و گلهایش برنگهای مختلف: سفید آبی قرمز و بنفش و رنگارنگ میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلاس
تصویر اطلاس
جمع طلس، نامه های زدوده، جامه های ریمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
پاک شده زدوده نوشته محو کرده شده. پاک کننده نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلس
تصویر تطلس
تباهش نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره غان ها که دو گونه از آن بنامهای ممرز و لور در جنگلهای شمالی ایران موجود است الس اولاس فق فق شرم چیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املس
تصویر املس
هموار، نرم، ضد خشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلس
تصویر اسلس
سلیس تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلسی
تصویر اطلسی
نوعی گل شیپوری با رنگ، های آبی، سفید، بنفش که دارای عطر ملایمی می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لِّ))
پاک کننده نوشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لَّ))
نوشته محو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از املس
تصویر املس
نرم، جای هموار، صاف، براق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتلس
تصویر اتلس
آتلانتیک
فرهنگ واژه فارسی سره