جدول جو
جدول جو

معنی اطلب - جستجوی لغت در جدول جو

اطلب
(اَ لَ)
جوینده تر و طالب تر. و بازجسته تر. (ناظم الاطباء).
- امثال:
اطلب من الحباری. (حیاه الحیوان دمیری ص 204)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطلس
تصویر اطلس
(دخترانه)
پارچه ابریشمی، دیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طالب
تصویر طالب
(پسرانه)
خواستار، خواهان، سالک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن، برای به دست آوردن چیزی بازحمت در جستجوی آن برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
غالب تر، چیره تر، بیشتر، بیشتر اوقات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طالب
تصویر طالب
طلب کننده، جوینده، خواهنده، خواهان، محصل، دانش آموز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطلب
تصویر مطلب
مسئله ای از علم، موضوع، مساله، جای طلب، مقصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
نوعی پارچۀ ابریشمی، دیبا، کنایه از جامۀ ابریشمین، نوعی پارچۀ پرزدار از جنس ابریشم مصنوعی، هر کتابی که دارای نقشه های گوناگون باشد مثلاً اطلس جغرافیا، اطلس تشریح،
در علم زیست شناسی نخستین مهرۀ گردن در زیر جمجمه، برگرفته از نام اطلس، رب النوع یا قهرمان افسانه ای یونان قدیم که کرۀ زمین را بر روی گردن خود حمل می کرد، در علم نجوم فلک نهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
پاک تر، پاکیزه تر، خوش بوتر، حلال تر
فرهنگ فارسی عمید
(طَ لَ)
ناخوانده. (ناظم الاطباء). ناطلبیده. دعوت ناشده
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
غالبتر چیره تر، بیشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن یا جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلب
تصویر اقلب
برگشته لب لب شکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
تیره خاک، خاکستری، یکی از اقیانوسهای بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
خوشبوتر، پاکیزهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلب
تصویر اصلب
استوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالب
تصویر طالب
جوینده، خواهنده، خواستگار، خواهشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطلب
تصویر قطلب
قاتل ابیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلب
تصویر مطلب
مقصد، مسئله از علم، منظور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلب
تصویر مطلب
((مَ لَ))
مقصود، مراد، جمع مطالب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طالب
تصویر طالب
جوینده، خواهان، دانشجوی علوم دینی، جمع طلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
((اَ لَ))
پارچه ابریشمی، نام یکی از رب النوع های یونان قدیم که زمین را بر دوش خود حمل می کند، اولین مهره گردن، نقشه جغرافی، سطح مقعر فلک نهم، نام اقیانوسی که بین اروپا و امریکا قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
((اَ یَ))
خوشبوتر، حلال تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
((اَ لَ))
بیشتر، اکثر، چیره تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
بیشتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطلب
تصویر مطلب
گفتار، نوشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
Frequently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
часто
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
häufig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
часто
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
często
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
经常地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
frequentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
frequentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اغلب
تصویر اغلب
frecuentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی