جدول جو
جدول جو

معنی اطسیس - جستجوی لغت در جدول جو

اطسیس(اَ)
معرب اتسز، کلمه ترکی بمعنی بی نام. رجوع به اتسز و چهارمقاله ص 114 و وفیات الاعیان ج 2 ص 160 س 7 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
جمع واژۀ طس ّ. (از اقرب الموارد). رجوع به طس ّ و طست و طشت شود، داخل کردن سوار پای خود را در زیر بغل دست اسب، و این عیب سوار است. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابن اخوس در آثارالباقیه در جدول سلاطین ایران بدین صورت آمده و در جدول سلاطین کلدانی ارسیخ ذکر شده است. رجوع به آرسس و ایران باستان ص 1186 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 303 تن. آب آن از رود خانه مردی. محصول عمده آنجاغلات و کشمش و بادام و حبوب و زردآلو. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، لازم گرفتن گناه و عصیان را پس از طاعت و ایمان. (از اقرب الموارد) ، کافر خواندن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کافر خواندن. (المصادر زوزنی). کافر خواندن کسی را و نسبت کفر دادن به وی. (از اقرب الموارد) ، کافر گردانیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ تِ)
رفتن در جهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: ماادری این طسس هو، ای ذهب. (منتهی الارب) ، نمیدانم به کجا رفته است او. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
صاحب مجمل التواریخ و القصص ذیل اخبار ملوک روم گوید: مملکت طاسیس و استسیانوس بمشارکت سیزده سال بوده است، جهودان در این روزگار به بیت المقدس عاصی شدند بر ایشان وسه هزار مردان جهودان بکشتند و زن و فرزند به رومیه آوردند بغارت اندر اول سال و بدین عهد اندر بود برخاستن بلیناس مطلسم، (مجمل التواریخ والقصص ص 129)
لغت نامه دهخدا
(اُ سَ)
نام موضعی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عوض.
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طس ّ. رجوع به طس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طسیس
تصویر طسیس
جمع طس، از ریشه پارسی تشت ها
فرهنگ لغت هوشیار