جدول جو
جدول جو

معنی اطائم - جستجوی لغت در جدول جو

اطائم
(اَ ءِ)
جمع واژۀ اطیمه. (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اطیمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ءِ)
جمع واژۀ ارومه
لغت نامه دهخدا
(اَءِ)
جمع واژۀ اشأم. (المعرب جوالیقی ص 27)
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
اطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
اقاویم. جمع واژۀ اقوام. جج قوم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
، دوام ورزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیوسته برپای داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقیمون الصلوه، ای یواظبون علیها. (منتهی الارب).
- اقامۀ حدود کردن، حدود را بپاداشتن. (ناظم الاطباء).
، برخیزانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اقام فلاناً، و این ضد اجلسه است. (منتهی الارب) ، راست کردن کجی چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح نجوم و هیأت) عبارتست از متوقف بودن ستاره در جایی از فلک البروج بدون جنبش و حرکت بطوری که یک ستاره چند روز در موضع واحدی از فلک البروج متوقف گردد و استقامت حرکت ستاره است بسوی توالی. و در کفایهالتعلیم آمده که چون کوکب به آخر رجعت یا استقامت رسد در حد اقامت افتد و حد اقامت را رباط کواکب خوانند. وقفۀ کواکب باشد بچشم بیننده پیش از رجوع و پیش از استقامت. (مفاتیح العلوم). برای تفصیل این مطلب رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و شروح ملخص و تصنیفات عبدالعلی بیرجندی شود، (اصطلاح فقه) اعلام آغاز کردن نماز است که اقامه در اصل مصدر است که اذان دوم را شرعاً به آن نام نامیده اند. الفاظ اقامه همان الفاظ اذان است جز آنکه دو تکبیر بجای چهار تکبیر گویند و دو بار ’قد قامت الصلوه’ پس از ’حی علی الفلاح’ گفته شود و لااله الااﷲ را یکبار گویند. رجوع به ذخیرهالعباد آیت اﷲ فیض شود، قیام نمودن، قائم کردن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(لَ ءِ)
جمع واژۀ لطیمه
لغت نامه دهخدا
(اُ / اِ)
بستگی بول و شکم از بیماری. (ناظم الاطباء). بند شدن شاش. (آنندراج). گرفتگی شکم. (مهذب الاسماء). شکم بستگی. شاشبند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایائم
تصویر ایائم
جمع ایم، بی شویان بی زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطائم
تصویر لطائم
لطایم در فارسی مشک ها، بوهای خوش جمع لطیمه مشک ها، بویهای خوش
فرهنگ لغت هوشیار