- اضافه
- زیاد، افزودگی
معنی اضافه - جستجوی لغت در جدول جو
- اضافه
- باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر،
در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگرد دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)،
در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه،
در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدای جهان، سخنگوی دولت
در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
- اضافه ((اِ فِ یا فَ))
- افزودن، در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی
- اضافه
- Addition
- اضافه
- добавление
- اضافه
- Addition
- اضافه
- додавання
- اضافه
- dodawanie
- اضافه
- adição
- اضافه
- aggiunta
- اضافه
- adición
- اضافه
- addition
- اضافه
- toevoeging
- اضافه
- การเพิ่ม
- اضافه
- penambahan
- اضافه
- תוספת
- اضافه
- kuongeza
- اضافه
- সংযোজন
- اضافه
- اضافہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترساندن: بیم دادن ترسانیدن بیم دادن خوف در دل کسی افکندن
در فراز کردن
شوره زار زمین شوره
پیر پدری در پیری فرزند یافتن، دور داشت، زن گرفتن در میانسالی
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
افزونه، افزودنی، دیگر
روشن شدن، روشنائی دادن
تنگدست شدن
بیشی افزونی منسوب به اضافه زیادتی افزونی: کارهای اضافی
افزودن زیاده کردن، افزایش افزونی فزودگی، باز خواندن، نسبت دادن کلمه ایست بکلمه دیگر برای تتمیم معنی. نخستین را مضاف و دوم را مضاف الیه گویند: کتاب جمشید مرغ هوا جلد دفتر لب لعل. علامت اضافه کسره ایست که باخر مضاف ملحق شود. اضافه شامل اقسام ذیل است: یا اضافه ملکی. معنی مالکیت را رساند: کتاب یوسف خانه حسن. یا اضافه تخصیصی. اختصاص را رساند: زین اسب سقف اطاق زنگ شتر یا اضافه بیانی. آنست که مضاف الیه نوع و جنس مضاف را بیان کند: ظرف مس انگشتری طلا آوند سفال. یا اضافه تشببهی. آنست که در وی معنی تشبیه باشد و آن بر دو قسم است: الف - اضافه مشبه بمشبه به: قد سرو لب لعل. ب - اضافه مشبه به بمشبه: فراش باد بنات نبات مهد زمین. یا اضافه استعاری. آنست که مضاف در غیر معنی حقیقی خود استعمال شده باشد و بعبارت دیگر مضاف الیه بچیزی تشبیه شده باشد که بجای آن چیز یکی از لوازم و اجزای آن مذکور گردد: روی سخن گوش هوش دست اجل، حامل، نسبت، جمع اضافات