جدول جو
جدول جو

معنی اضافه - جستجوی لغت در جدول جو

اضافه
زیاد، افزودگی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
فرهنگ لغت هوشیار
اضافه
باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر،
در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگرد دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)،
در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه،
در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدای جهان، سخنگوی دولت
در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
فرهنگ فارسی عمید
اضافه
((اِ فِ یا فَ))
افزودن، در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
فرهنگ فارسی معین
اضافه
Addition
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اضافه
добавление
دیکشنری فارسی به روسی
اضافه
Addition
دیکشنری فارسی به آلمانی
اضافه
додавання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اضافه
dodawanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
اضافه
加法
دیکشنری فارسی به چینی
اضافه
adição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اضافه
aggiunta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اضافه
adición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اضافه
addition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اضافه
toevoeging
دیکشنری فارسی به هلندی
اضافه
การเพิ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
اضافه
penambahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اضافه
أطاع
دیکشنری فارسی به عربی
اضافه
जोड़
دیکشنری فارسی به هندی
اضافه
תוספת
دیکشنری فارسی به عبری
اضافه
追加
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اضافه
추가
دیکشنری فارسی به کره ای
اضافه
ekleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اضافه
kuongeza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اضافه
সংযোজন
دیکشنری فارسی به بنگالی
اضافه
اضافہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخافه
تصویر اخافه
ترساندن: بیم دادن ترسانیدن بیم دادن خوف در دل کسی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجافه
تصویر اجافه
در فراز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسافه
تصویر اسافه
شوره زار زمین شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصافه
تصویر اصافه
پیر پدری در پیری فرزند یافتن، دور داشت، زن گرفتن در میانسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشافه
تصویر اشافه
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافی
تصویر اضافی
افزونه، افزودنی، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضائه
تصویر اضائه
روشن شدن، روشنائی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضاقه
تصویر اضاقه
تنگدست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافی
تصویر اضافی
بیشی افزونی منسوب به اضافه زیادتی افزونی: کارهای اضافی
فرهنگ لغت هوشیار
افزودن زیاده کردن، افزایش افزونی فزودگی، باز خواندن، نسبت دادن کلمه ایست بکلمه دیگر برای تتمیم معنی. نخستین را مضاف و دوم را مضاف الیه گویند: کتاب جمشید مرغ هوا جلد دفتر لب لعل. علامت اضافه کسره ایست که باخر مضاف ملحق شود. اضافه شامل اقسام ذیل است: یا اضافه ملکی. معنی مالکیت را رساند: کتاب یوسف خانه حسن. یا اضافه تخصیصی. اختصاص را رساند: زین اسب سقف اطاق زنگ شتر یا اضافه بیانی. آنست که مضاف الیه نوع و جنس مضاف را بیان کند: ظرف مس انگشتری طلا آوند سفال. یا اضافه تشببهی. آنست که در وی معنی تشبیه باشد و آن بر دو قسم است: الف - اضافه مشبه بمشبه به: قد سرو لب لعل. ب - اضافه مشبه به بمشبه: فراش باد بنات نبات مهد زمین. یا اضافه استعاری. آنست که مضاف در غیر معنی حقیقی خود استعمال شده باشد و بعبارت دیگر مضاف الیه بچیزی تشبیه شده باشد که بجای آن چیز یکی از لوازم و اجزای آن مذکور گردد: روی سخن گوش هوش دست اجل، حامل، نسبت، جمع اضافات
فرهنگ لغت هوشیار